باورهای سنت زده در زندگی تا زمانی که انسان سفر از شناخت خویش را تجربه نکند، مانند عصای شکسته بی خاصیت همیشه همراه انسان خواهد بود. زندگی به واسطه ی همین آموزه های انحراف زده، از جشن بی نظیر زندگی باز می ماند. هر انسانی برای بقا در جنگل تمدن نیازی به نقاب باور ندارد، بلکه باید از بیماری ذهن زدگی رها پیدا کند. چسبیدن به ایده ها، ساه ترین کار است و این در حقیقت بار مسئولیت انسانی را از دوش فرد بر میدارد اما همانند افیونی برای فرار از حقیقت به زشت ترین صورت در مسیر زندگی صورت میگیرد. هیچ حرفی معنای زندگی را زندگی نمیکند بجز خود زندگی. باید ذهن را از باورها آزاد ساخت تا حقیقت خود را هویدا کند
daryabanoo : از
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد