هخامنشیان عادت باستانی کوچ کردن را فراموش نکردند، و معمولاً همه سال را در یک جا به سر نمیبردند، بلکه بر حسب اقتضای آبوهوا ، هر فصلی را در یکی از پایتختهای خود سر میکردند. در فصل سرما ، در بابل و شوش اقامت داشتند ، و در فصل خنکی هوا به همدان میرفتند که در دامنه کوه الوند قرار داشته بود و هوای لطیف و تازه و خنک داشت. این سه شهر «پایتخت» به معنی اداری و سیاسی و اقتصادی بودند، اما دو شهر دیگر هم بودند که «پایتخت آئینی» هخامنشیان بشمار میرفتند ، یکی پاسارگاد که در آنجا آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار میشد ، و دیگری «پارْسَه» که برای پارهای تشریفات دیگر به کار میآمد. این دو شهر «زادگاه» و «پرورشگاه» و به اصطلاح «گهواره» پارسیان به شمار میرفت ، و گور بزرگان و نامآوران آنان در آنجا بود و اهمیت ویژهای داشتند؛ به عبارت دیگر، اینها مراکز مذهبی ایرانیان هخامنشی بودند، مانند اورشلیم و واتیکان ، که نظر به اهمیت آیینی خود ، مرکز ثقل بسیاری از حوادث بودهاند. البته از این دو تختجمشید بیشتر اهمیت داشته است و به همین دلیل ، اسکندر مقدونی آن را به عمد آتش زد تا گهواره و تکیهگاه دولت هخامنشی را از میان ببرد و به ایرانیان بفهماند که دیگر دوره فرمانروایی آنان به سر آمده است.
نام اصلی این شهر پارْسَهْ بوده است که از نام قوم پارسی آمده است و آنها ایالت خود را هم به همان نام پارس میخواندند. پارسه به همین صورت در سنگ نوشته خشیارشا بر جرز درگاهای «دروازه همه ملل» نوشته شده است ، و در لوحههای عیلامی مکشوفه از خزانه و باروی تختجمشید هم آمده است. یونانیان از این شهر بسیار کم آگاهی داشتهاند ، به دلیل این که پایتخت اداری نبوده است ، و در جریانهای تاریخ سیاسی ، که مورد نظر یونانیان بوده ، قرار نمیگرفته است. به علاوه ، احتمال دارد که به خاطر احترام ملی و آئینی شهر پارسه ، خارجیان مجاز نبودهاند به مکانهای مذهبی رفت وآمد کنند و در باب آن آگاهیهایی به دست آورند ؛ همچنان که تا پایان دوره قاجار ، سیاحان اروپایی کمتر میتوانستند در باب مشاهد و امامزادههای ایرانی تحقیق کنند. بعضی گمان کردهاند که در برخی از نوشتههای یونانی از پارسه به صورت پارسیان persai و یا شهر پارسیان Persia نام رفته است ، اما این گمان مبنای استواری ندارد.
پرْسه پلیْس
نام مشهور غربی تختجمشید ، یعنی پرسه پُلیس (Perse Polis) ریشه غریبی دارد. در زبان یونانی ، پرسه پُلیس و یا صورت شاعرانه آن پرسپْتوُلیس Persep tolis لقبی است برای آتنه ، الهه خرد و صنعت و جنگ ، و «ویرانکننده شهرها» معنی می دهد. این لقب را آشیل ، شاعر یونانی سده پنجم ق.م. در چکامه مربوطه به پارسیان ، به حالت تجنیس و بازی با الفاظ ، در مورد «شهر پارسیان» به کار برده است (سُوکنامه پارسیان ، بیت 65). این ترجمه نادرست عمدی ، به صورت سادهترش ، یعنی پرسه پلیس، در کتب غربی رایج گشته و از آنجا به مردم امروزی رسیده است. خود ایرانیان نام «پارسه» را چند قرن پس از برافتادنش فراموش کردند چون کتیبهها را دیگر نمیتوانستند بخوانند و در دوره ساسانی آن را «صدستون» میخواندند. البته مقصود از این نام ، تنها کاخ صدستون نبوده است ، بلکه همه بناهای روی صفه را بدان اسم میشناختهاند. در دورههای بعد ، در خاطره مردم فارس ، «صدستون» به «چهلستون» و «چهلمنار» تبدیل شد. جُزفا باربارو ، از نخستین اروپاییانی که این آثار را دیده است (سال 1474 میلادی) ، آن را چْلمنار (چهلمنُار) خوانده است. پس از برافتادن هخامنشیان خط و زبان آنها نیز بتدریج نامفهوم شد و تاریخ آنان از یاد ایرانیان برفت ، و خاطره شان با یاد پادشاهان افسانهای پیشدادی و نیمه تاریخی کیانی درهم آمیخت ، و بنای شکوهمند پارسه را کار جمشید پادشاه افسانهای که ساختمانهای پرشکوه و شگرف را به او نسبت میدادند دانستند و کمکم این نام افسانهای را بر آن بنا نهادند.
|
|
|