به دلیل سفرم به اسپانیا (شهر مادرید) قصد دارم برای شما از یکی از قدیمی ترین تفریح و سرگرمی ها در مادرید اسپانیا حرف بزنم.
در این گزارش مواردی ناشنیده از مسابقه گاوبازی را خواهید خواند تا دریابید
گاو وحشی است یا ماتادور ؟!....
یکی از بهترین تفریحات مردم اسپانیا گاوبازی است. بازیی که بسیاری از مردم دنیا مفهوم واقعی آن را نمی دانند. شاید تنها صحنه ای کوتاه در فیلم های سینمایی دیده باشند و خیلی از جزییات گاوبازی اطلاعاتی نداشته باشند به همین دلیل در این گزارش قصد دارم برای شما از یکی از قدیمی ترین محل های گاوبازی در مادرید اسپانیا حرف بزنم .
اما اینکه گاوبازی چطور به اسپانیا آمد، از قرن 8 تا قرن 13 شکار آهو و دیگر حیوانات مطیع و آرام میان پادشاهان و شاهزادگان اسپانیایی بسیار متداول بود. شوالیه ها شکار چند حیوان در عرض یک روز را تفریح و سرگرمی خود محسوب می کردند. در سال 721 بعد از میلاد، شکار گاو وحشی بسیار متداول شد. سپس در میان اشرافزادگان و نجبا شکار گاو به صورت نمایشی در آمد و از همان زمان در روستاهای اطراف مادرید محل هایی برای نمایش شکار گاو پایه گذاری شد.
در سال 1133 در زمان حکمرانی پادشاه آلفونسو هفتم کلمه گاوبازی با " "Corrida در زبان اسپانیایی جا افتاد و در شهر، محل کوچکی را به جنگ با گاوهای وحشی اختصاص دادند و پادشاه میهمانانش را به این محل دعوت می کرد . بعد از جنگ های متمادی و ایجاد صلح و آرامش، گاوبازی میان مردم رایج شد و همچنان ادامه دارد، اما....
بهترین گاوباز اسپانیا کیست!
در سال 1527 در دوران پادشاهی «کارلز اول» و پادشاه « فیلیپ» محوطه بزرگی در مرکز شهر مادرید با چوب بنا کردند که چهارگوش و به صورت چهاردیواری بود و در این مکان گاوبازی برگزار می شد. پس از مدتی تصمیم گرفتند مکان بهتر و راحت تری برای گاوبازی دایر کنند به جای چهاردیواری چوبی، ساختمانی بسیار بزرگ با آجرهای قرمز به طور مدور بنا کردند که دور تا دور میدان گاوبازی سکوهایی تا 5 طبقه برای نشستن تماشاچیان ساخته شد. به این نحو تماشاچیان به راحتی امکان دید بر میدان گاوبازی را داشتند. این محوطه را پلازادو توروس(Plazadetoros) نامیدند. این مکان تقریباً از 500 سال پیش هنوز پابرجاست و حالت سنتی خود را حفظ کرده است. سالها بعد پادشاه «پاپ پیوسن» هفتم رونق بهتری به گاوبازی داد او معتقد بود که مردم اسپانیا با کشته شدن یک گاو در جلوی چشمانشان شاد خواهند شد و لبخند به لبشان می آید از آن به بعد برگزاری مراسم گاوبازی همزمان با مراسم های عروسی شاهزادگان، جشن های تولد و پیروزی ها در جنگ شده بود. در قرن 18 گاوبازان سوار بر اسب می شدند و به مصاف با گاو و حشی می رفتند و گاوباز می توانست بدون زحمت و در کوتاهترین مدت گاوی قوی بنیه را از پا در آورد و از سوی پادشاه جوایزی نفیس دریافت کند در سال 1726 «وانچسکو رومرو» یکی از بهترین و حرفه ایی ترین گاوبازان اسپانیایی شناخته شد. او در سال 1700 در اسپانیا به دنیا آمد و به «پدر گاوبازان» اسپانیا معروف شد. در همان زمان بود که کلمه « ماتادور» را به افراد گاوباز لقب دادند او ابراز می کرد، لذت بخش ترین لحظه زندگیش از پا در آوردن یک گاو وحشی است. ماتادورها جلیقه ای کوتاه و زره سفت و کلاهی لبه دار و شلوارهای تنگ و جورابی بلند به تن می کردند و با پارچه ای زرد رنگ به سوی گاو حمله می کردند. ماتادورها با پارچه سبب خشمگین کردن گاو می شدند و بعدها برای ایجاد هیجان بیشتر از پارچة قرمز استفاده می کردند بعضی ها معتقد بودند که رنگ قرمز سبب خشمگین کردن گاو می شود و یا عده ای اظهار داشتند که گاو رنگ قرمز را دوست دارد و به سوی آن می دود اما امروزه با تحقیقات دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که همه این عقاید واقعیت ندارد زیرا گاو نمی تواند رنگها را از هم تشخیص دهد و تنها حرکت پارچه سبب تحریک گاو می شود و ماتادور با نیزه ای که در دست دارد سبب زخمی شدن و خشمگین تر شدن گاو می شود که این روش امروزه هم به چشم می خورد و طی ان گاوبازان پارچه قرمز و چند نیزه تیز و بلند در دست می گیرند و به مبارزه با گاوهای وحشی می روند.
در قرن 18 مردم اسپانیا تنها تفریحشان رفتن به محوطه های گاوبازی بود ماتادور با شمشیر، خنجر و چاقو به جنگ گاوها می رفت، اما در سال 1805 «چارلز فردیناند هفتم» در اسپانیا به تخت سلطنت نشست و با گاوبازی مخالفت کرد که این دستور با اعتراض شدید مردم روبرو شد و همگان خواستار برپایی مجدد مسابقه گاوبازی شدند. لذا در سال 1830 چارلز هشتم بار دیگر گاوبازی را رایج کرد و سبب شادمانی مردم اسپانیا شد اما این شادمانی یعنی ......
یک تراژدی!
در واقع گاوبازی یعنی مبارزه میان گاو وحشی و یک ماتادور به همراه شمشیر و نیزه بلند و از لحاظ روانشناسی یعنی شکنجه یک گاو و از لحاظ فیزیکی به معنای ناتوان کردن گاو است طرفداران گاوبازی این عمل را یک رسم به جامانده از قدیم تلقی می کنند و مخالفان آن نیز گاوبازی را شکنجه و کشتار بی رحمانه گاوهای تحریک شده از سوی انسانها و بر پایه یک رسم بی اساس می دانند. از حامیان گاوبازی علاوه بر مردم اسپانیا، توریست ها هستند، آژانس های مسافرتی در فصول بهار و تابستان که هوای اسپانیا برای گردشگری مناسب است عده زیادی توریست را به اسپانیا می آورند تا مسابقات گاوبازی را مشاهده کنند. گاوبازی هنوز طرفداران بسیار زیادی دارد. هر هفته یک بار آن هم در روزهای تعطیل و یکشنبه و مراسم و جشن ها در «پلازادتوروس» مادرید، گاوبازی برگزار می شود. در محوطه بیرونی ساختمان، مجسمه ای از برنز به چشم می خورد که یک ماتادور در حال جنگیدن با چند گاو وحشی است. مجسمه ای دیگر نیز دیده می شود که جلیقه یک ماتادور بر روی صندلی آویزان است و ماتادور در حال اتو زدن و بوسیدن جلیقه است. به نظر می رسد که برای طرفداران، لباس ماتادورها، مقدس و با ارزش است.
چیزهایی که از گاوبازی نمی دانید
حال می پردازیم به جزییات این کشتار بی رحمانه، آنان گاوها را به مدتی طولانی در جایی بسیار تاریک گرسنه و تشنه نگهداری می کنند که وقتی گاو وارد میدان می شود بر اثر نور خورشید و ضعف تمرکز بینایی اش را از دست بدهد، در قدیم ماتادورها سوار بر اسب ها می شدند و برای اینکه اسب نعره گاو را نشنود و رم نکند در گوشهای اسب گلوله ای از کاغد و پارچه می گذاشتند و همچنین تارهای صوتی اسب را قطع می کردند که مبادا با شیهه کشیدنش سبب حرکت غیر محاسبه شده گاو شود. شاید اسب دل رحم تر از انسانی بوده که با لذت تمام گاو را با زجر می کشد.
گاوباز با نیزه به ران و پشت گاو ضربه وارد می کند. گاو را آنقدر می چرخاند تا گیج شود البته همه حرکات گاو باز رقص گونه است. در میدان مسابقه موسیقی اسپانیایی مخصوص به گوش می رسد. گاوبازها تنها سعی دارند که با ضربات متوالی سبب فلج کردن گاو شوند و یک ماتادور فرانسوی الاصل در این باره اظهار می دارد: مردم از لحظه لحظه زجر گاو لذت می برند. ماتادور گوش و دم گاو را با چاقو می برد و در آخر نمایش آن را به تماشاچیان هدیه می دهد و گرفتن دم و گوش بریده شده گاو از سوی ماتادور یک افتخار برای تماشاچی است.
ماتادور وقتی گاو را به خون می کشد. گاو بر زمین می افتد و او فریادی از سر شادی و پیروزی سر می دهد مردم برایش گل پرتاب می کنند. او نیز دورتا دور میدان می دود از مردم تشکر می کند.
ارنست همینگوی نویسنده مشهور آمریکایی در یکی از مقالاتش در این باره نوشته است. من به چشم خود دیدم که یک گاوباز شکم گاوی را درید و دیگران از این صحنه شاد می شدند. ما نباید این اعمال را تحسین کنیم و برای گاوباز دست بزنیم و تشویقش کنیم.
گودالی از خون گوساله
گاوبازی در مکزیک نیز طرفداران زیادی دارد. البته مکزیکی ها دوست دارند با گوساله دربیفتند. گاوی که چند هفته بیشتر از عمرش نگذشته باشد آنان هم در میدان گاوبازی، گاو را تکه تکه می کنند و گودالی از خون بوجود می آورند در چند ایالت آمریکا نیز گاوبازی مرسوم است اما نه به این نحو. آنها گاو را گیج می کنند و چند ضربه ی سطحی بر کمر گاو وارد می کنند که سبب از پا در آمدن گاو شود، اماکشته نشود. در کلمبیا نیز فستیوال های سالانه برگزار می شود و سالانه هزاران هزار تماشاچی برای تماشای جنگ با گاوها به صحنه گاوبازی می آید و در این میان بوی الکل و سیگار تماشاچیان فضا را پر می کند.
در سال 1996 سرپرست کمیته گاوبازی کارلوس پرز اظهار داشت: اگر در صحنه گاوبازی، گاو و یا گاوباز کشته نشود، مسابقه کسل بار خواهد بود و مردم از آن لذت نمی برند و به همین خاطر در آخرین فستیوالی که سال گذشته در اسپانیا برگزار گردید، در طی 5 روز حداقل 35 گاو در هر روز کشته شدند.
مخافلان گاوبازی
در سال 1567 «پاپ پیوس پنجم» شکنجه هرگونه چارپا را منع کرد. یک نویسنده مکزیکی به نام « ادواردل ریو» کتابی در زمینه گاوبازی نوشت. او در کتابش آورده است : « گمراهان و سنگدلان دست به چنین اعمال وحشیانه ای می زنند و می توان گفت بویی از انسانیت نبرده اند این عمل ناعادلانه و غیر انسانی است.»
در سال 1992، عده ای از اسپانیایی ها مقابل انجمن گاوبازان، در مادرید تظاهرات و اعتراض خود را اعلام کردند. کمیته حمایت از حیوانات در اسپانیا نیز گاوبازی را مغایر با رفتار انسانی می داند در مکزیکوسیتی نیز عده بسیاری با گاوبازی مخالفت کردند. در سال 1993 بیش از یک میلیون نفر در اسپانیا و مکزیک نامه ای مبنی بر عدم موافقت با گاوبازی امضا کردند و خواستار برچیده شدن این عمل وحشیانه شدند. اما تا کنون به نظرات آنان جامعه عمل پوشیده نشده است و هنوز هم در مادرید میدان گاوبازی پلازادوتورس از 500 سال پیش تا کنون پابرجاست و یکشنبه ها و روزهای تعطیل جمعیت زیادی برای تماشای صحنه های فجیع کشتار گاو حاضر به خرید بلیت های گران قیمت هستند. بهترین قسمت سکوهای تماشاچیان برای هر دوره بازی 105 یورو می پردازند و در این قسمت تماشاچیان می توانند به راحتی به صحنه پاشیدن خون از دهن گاو تسلط کامل داشته باشند و بعد از تمام شدن کار با ماتادور دست بدهند. حال شما قضاوت کنید که واقعاً گاوبازی یک ورزش است؟ و اگر پاسخ این سوال را دادید یک لحظه تجسم کنید الان در اسپانیا هستید و قرار است تا چند لحظه دیگر یک مراسم گاوبازی در اسپانیا برگزار شود شما چه می کنید؟!
استوانه کوروش بزرگ، یک استوانه سفالین پخته شده، به تاریخ ۱۸۷۸ میلادی در پی کاوش در محوطه باستانی بابل کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود با اهالی بابل را پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیان شرح دادهاست.
این سند به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آنرا به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد. نمونه بدلی این استوانه در مقر اصلی سازمان ملل در شهر نیویورک نگهداری میشود.
کوروش بزرگ (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیانگذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی، بهخاطر بخشندگی، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایهگذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن بردهها و بندیان، احترام به دینها و کیشهای گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شدهاست.
از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه ی طولانی داشتند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می خواست او همان جابماند. از حرف های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است.در بین مناقشه این دو نفر کم کم با وضیعت زندگی آنها آشنا شدم. یک خانواده روستائی ساده بودند با دو بچه. دختری که سال گذشته وارد دانشگاه شده و یک پسرکه در دبیرستان درس می خواند و تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، شش گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه شان زنگ می زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آن که در اتاق بیماران بسته بود، اما صدایش به وضوح شنیده می شد. موضوع همیشگی مکالمه تلفنی مرد با پسرش هیچ فرقی نمی کرد :گاو و گوسفند ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. درس ها چطور است؟ نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می شود بزودی برمی گردیم چند روز بعد پزشک ها اتاق عمل را برای انجام عمل جراحی زن آماده کردند. زن پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت درحالی که گریه می کرد گفت: « اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه ها باش.» مرد با لحنی مطمئن و دلداری دهنده حرفش را قطع کرد و گفت: «این قدر پرچانگی نکن.» اما من احساس کردم که چهره اش کمی درهم رفت. بعد از گذشت ده ساعت پرستاران، زن بی حس و حرکت را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی شناخت و وقتی همه چیز روبراه شد، بیرون رفت و شب دیروقت به بیمارستان برگشت. مرد آن شب مثل شب های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بی هوش بود.
صبح روز بعد زن به هوش آمد. با آن که هنوز نمی توانست حرف بزند، اما وضعیتش خوب بود. از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد زن می خواست از بیمارستان مرخص بشود و مرد می خواست او همان جا بماند. همه چیز مثل گذشته ادامه پیدا کرد. هر شب، مرد به خانه زنگ می زد. همان صدای بلند و همان حرف هایی که تکرار می شد. روزی در راهرو قدم می زدم. وقتی از کنار مرد می گذشتم داشت می گفت: گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید. حال مادر به زودی خوب می شود و ما برمی گردیم نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا این که مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحیش فروخته ام. برای این که نگران آینده مان نشود، وانمود می کنم که دارم با تلفن حرف می زنم در آن لحظه متوجه شدم که این تلفن برای خانه نبود، بلکه برای همسرش بود که بیمار روی تخت خوابیده بود از رفتار این زن و شوهر و عشق مخصوصی که بین شان بود، تکان خوردم. عشقی حقیقی که نیازی به بازی های رمانتیک و گل سرخ و سوگند خوردن و ابراز تعهد نداشت، اما قلب دو نفر را گرم می کرد.
حتماً از تاثیر اولین برخورد در طرف مقابل آگاه هستید. فکر می کنید اولین چیزی که به طرف مقابلتان نشان می دهد کـه چـه نـوع آدمـی هسـتـیـد چیـسـت؟ بــله، نـحوه دست دادنتان...
سـعی کنـیـد هـمیـشه سـفـت و مـحکم دست بدهید، این باعث میشـود کـه در اولین برخورد تاثیر خوبی بگذارید. بعد از بـررسـی و دقــت زیاد روی این موضوع، دست دادن را به پنج گروه تقسیم بندی کرده اند که هر کدام نشاندهنده ی نوعی شخصیت است.
دست دادن با دست های خیس مسلماً دست دادن های زننده و تنفر آور انواع بسیاری دارد، اما دست دادن با دستهای خیس بدترین آنهاست. حتماً توجه داشته باشید که قبل از دست دادن با کسی دست های خود را کاملاً خشک کرده و آنها را از عرق پاک کنید.
در اینجا به دو نکته برای چگونگی خشک نگاه داشتن دست هایتان اشاره می شود:
۱- قبل از رفتن سر قرارهای مهم یا مصاحبه های کاری دست هایتان را خوب شسته و بعد خشک کنید. دقت کنید که تا موقع دست دادن با فرد مزبور از بستن دست هایتان جلوگیری کنید. چون باعث گرم شدن دست ها و نتیجتاً عرق کردن آنها می شود.
۲- دستان خود را قبل از دست دادن خشک کنید. همیشه دستمالی برای این کار با خود همراه داشته باشید.
دست دادن شل و ول دست دادن شل و ول نشاندهنده ی ضعف، نداشتن اعتماد به نفس، نداشتن علاقه و ثبات است. مسلماً این خصوصیات متضاد قدرت و استحکام است که ویژگی افراد محترم و موفق است. توصیه می شود اگر حالت دست دادنتان شل و ضعیف است، هنگام دست دادن کمی نیرو صرف کنید. مطمئناً دست دادن سفت و محکم تاثیر بسیار بهتری در مخاطب می گذارد.
دست دادن نوک انگشتی مطمئنا قبلاً برایتان اتفاق افتاده است. یک نفر هنگام دست دادن نوک چهار انگشتتان را می گیرد و نمی گذارد که دستتان کاملاً در دستش قفل شود و بعد دستتان را به سختی می فشارد. باید سعی کنید تا می توانید از چنین دست دادنی خودداری کنید. البته ممکن است گاهاً به طور تصادفی یا وقتی عجله دارید برایتان پیش آید. اما به شما توصیه می شود در این مواقع از فرد مخاطب عذرخواهی کرده و دوباره با او دست بدهید. ممکن است کار خوبی نباشد اما در ذهن فرد مقابل می ماند که چقدر برایش احترام قائل بوده اید.
دست دادن خیلی محکم قدیمی ها معمولاً اینطور دست می دادند. احتمالاً تا به حال با چنین موردی برخورد کرده اید. فردی احساس می کند قوی ترین مرد جمع است و هنگام دست دادن دستتان را مثل لیمو می چلاند. درست است که اغلب افراد از دست دادن محکم خوششان می آید اما این استحکام نباید موجب ناراحتی طرف مقابل شود.
دست دادن دوستانه و خودمانی مردم باید عادت کنند دست دادن های عجیب و غریبشان را کنار بگذارند. نیازی به شعبده بازی نیست: یک دست دادن ساده، محکم و دوستانه کافی است.
درست است که دست دادن مسئله ای پیش پا افتاده است اما می تواند عامل مهمی در مصاحبه ها و جلسه های اجتماعی شود. سعی کنید که خیلی راحت اما محکم با فرد مقابل دست داده و در چشمانش نگاه کنید تا بهترین تاثیر را در برخورد اول روی فرد مقابل بگذارید
بد نیست به نکتههاى زیر هم توجه کنید
اگر امروز صبح سالم از خواب برخاستید، قدر سلامتى خود را بدانید زیرا یک میلیون نفر تا یک هفته دیگر زنده نخواهند بود.
اگر تاکنون از آسیبهاى جنگ، تنهایى در سلول زندان، عذاب شکنجه،یا گرسنگى در امان بودهاید،
وضعیت شما از وضعیت ۵٠٠ میلیون نفر در دنیا بهتر است.
اگر میتوانید بدون ترس از زندانى شدن یا مرگ، وارد مسجد (یا کلیسا) شوید، وضع شما از ٣ میلیون نفر در دنیا بهتر است.
اگر در یخچال شما خوراکى و غذا وجود دارد، اگر کفش و لباس دارید، اگر تختخواب و سرپناهى دارید،
در این صورت شما از ٧۵٪ مردم جهان ثروتمندتر هستید.
.
اگر در بانکى حساب دارید، و اگر در جیبتان پول دارید، شما به ٨٪ مردم دنیا که چنین شرایطى دارند تعلّق دارید.
.
اگر شما این نوشته را میخوانید، از سه خوشبختى بهرهمند هستید:
یک کسى به فکر شما بوده است. 1
. شما به ٢٠٠ میلیون نفرى که قادر به خواندن نیستند تعلّق ندارید.2
. 3. شما جزو ١٪ از مردم دنیا هستید که کامپیوتر دارند.
به قول یکنفر:
طورى کار کنید که انگار نیازى به پول ندارید،
طورى عشق بورزید که انگار هرگز آزرده خاطر نشدهاید،
طورى برقصید که انگار هیچکس شما را نمیبیند،
. طورى آواز بخوانید که انگار هیچکس صداى شما را نمیشنود،
" و بالاخره طورى زندگى کنید که انگار زمین، بهشت است"