کلمات، تاثیر شگرفی روی ناخودآگاه دارند. ناخودآگاه بدون آنکه منظورمان را بداندهر چه بگوییم خوب یا بد برایمان خلق می کند. لذا لازم است برای دستیابی به موفقیت از کلمات مثبت و دارای انرژی مثبت جداَ استفاده کنیم.
با این که مفهوم کلی عبارت "من بیمار نیستم" مثبت است اما کلمه "بیمار" واژه منفی است. ضمیر ناخودآگاه به منظور و مفهوم کاری ندارد، بلکه روی کلمات متمرکز می شود. به عنوان مثال در جمله "فراموش نکنی در هنگام برگشتن نان بخری" احتمال فراموشی بیشتر از زمانی است که می گوییم "یادت باشد که هنگام برگشتن نان بخری"، زیرا در حالت اول ناخودآگاه بر روی فراموشی تمرکز می کند و در حالت دوم بر روی به یاد ماندن.
و یا مثلاَ برای آرام شدن یک نفر جمله "آرام باش" بیشتر از جمله "داد نزن" تاثیر دارد و همچنین به کار بردن جملاتی از قبیل "خسته نباشی"، "دستت درد نکند" و... در ناخودآگاه تاثیر منفی می گذارد و باعث افزایش خستگی، درد و... می شود.
وقتی درباره چیزی واژه بد را به کار می بریم باید بدانیم در جهان چیز منفی و بدی وجود ندارد. وقتی چیزی بد تلقی می شود، در واقع به ما خبر نبودن خوبی می دهد. پس چه بهتر است که به جای بد بگوییم ناخوب. هر گاه ذهنتان را از امواج منفی (افکار، کلام، عادات و... ) تخلیه کنید آنگاه شاهد هجوم شادی و آرامش خواهید بود.
به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود
به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت
به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی
به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم
به جای گرفتارم؛ بگوییم : در فرصت مناسب با شما خواهم بود
به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده
به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما
به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه
به جای فقیر هستم؛بگوییم : ثروت کمی دارم
به جای بد نیستم؛ بگوییم : خوب هستم
به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست
به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم
به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود
به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه
به جای من مریض و غمگین نیستم؛ بگوییم : من سالم و با نشاط هستم
به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم
به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر خسته به نظر میآیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را بلند کردی؟، چراتوهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا نپرسیدی؟
بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را دیدم، همیشه در قلب من هستی ....
یکی از بزرگترین سختیهای زندگی در دنیا آدمهایی هستند که میخواهید با آنها ارتباط برقرار کنید.
چه قصد شروع یک کار جدید را داشته باشید، چه بخواهید از کار قبلیتان بیرون بیایید، بخواهید دونده ماراتن شوید یا ۲۰ کیلو وزن کم کنید، هیچ فرقی نمیکند.
سریعترین راه برای پر کردن فاصله بین جایی که الان هستید و جایی که میخواهید باشید، به آدمهای دور و برتان بستگی دارد.
محیط شما تعیینکننده همهچیز است
سوال اینجاست که برای آن چه میکنید؟
مشکل این است که ۸۰ درصد از آدمهای دور و بر ما از کارشان لذت نمیبرند.
این یعنی محیط اطراف اکثر افراد شدیداً مسموم است. این افسردگی آدمها را افزایش داده و به همین علت خیلی از ما دوست داریم تنها باشیم. آدمهای اطراف ما اعتقاد دارند که ما قادر به انجام هیچ کاری نیستیم.
بنابراین قطعاً باید محیطمان را تغییر دهیم.
طی چند سال گذشته مطالعات زیادی درمورد روشهای برقراری ارتباط با دیگران انجام شده است. اینطور که به نظر می رسد، انتخاب افراد الهامبخش و پرشور در اطرافمان آنقدرها که فکر میکنید سخت نیست.
اینجا ۱۶ راه آسان عنوان میکنیم که کمکتان میکند فوراً تاثیری فراموشنشدنی گذاشته و بتوانید اطرافتان را با کسانی پر کنید که غیرممکنها را به نظرتان عادی جلوه دهند.
1. دوستیابی کنید. این پایه کار است. ایجاد ارتباطات خوب چیزی جز دوستیابی نیست. وقتی میخواهید به کسی نزدیک شوید، بپرسید، «اگر این آدم دوست صمیمی من بود یا کسی بود که دوست داشتم صمیمیترین دوستم باشد، چطور رفتار میکردم؟ » شما با دوستان نزدیکتان هیچ پنهانکاری ندارید و درمورد خودتان حرف میزنید. به دوستانتان اولویت دهید. به حرفهایشان گوش دهید. مشکلات آنها را بشنوید تا بتوانید به هر طریقی که در توانتان است به آنها کمک کنید. طبق آن رفتار کنید.
2. ارزشی فوری و واقعی بدهید. آشنا شدن با آدمها نیازمند بهتر کردن زندگی آنهاست. چه با لبخند زدن به آنها باشد، چه با پیشنهاد یک کار جدید به آنها، چه معرفی یک کتاب خوب یا هر چیز دیگری، همیشه راهی برای کمک کردن به آدمها هست. به هر فرد بعنوان فرصتی برای افزدن ارزش استفاده کنید. سخاوتمند باشید و به موفقیت دیگران کمک کنید.
3. بدانید چه چیزی برای آنها مهم است. تحقیق کنید. هرچه کمکتان خاصتر باشد، بهتر است. باید درمورد کسانیکه دوست دارید با آنها آشنا شوید، هرچه میتوانید اطلاعات جمع کنید. بلاگها و کتابهای آنها را بخوانید، درمورد علایق، خانواده، هیجانات و کارشان اطلاعات بگیرید. همهچیز یک بازی است. با ابزارهای آنلاین امروز، دیگر هیچ بهانهای برای نداشتن اطلاعات درمورد آدمها نیست.
4. زمینه مشترک پیدا کنید. همه آدمها با هم وجه مشترک دارند. این را بعنوان یک چالش جالب نگاه کنید. هرچه سریعتر بتوانید این ایدهها، اعتقادات و علایق مشترک را پیدا کنید، سریعتر میتوانید با آنها ارتباط برقرار کنید. با مدرسه، دانشگاه، رستوران، شهر یا برنامه تلویزیونی مشترک شروع کنید. همینطور پیش بروید و کمکم وارد مسائل عمیقتر شوید.
5. دقت کنید. راحتترین راه برای جذاب به نظر رسیدن این است که خودتان را مجذوب نشان دهید. نسبت به هرچه که درمورد دیگران میفهمید خود را علاقهمند نشان دهید. نه به خاطر اینکه بتوانید فوراً جوابی بدهید، به این دلیل که دریچهای به دنیای آنها باز کنید. آدمها دوست دارند داستانشان را تعریف کنند. شما برای شنیدن این داستان خود را علاقهمند نشان دهید.
6. علاقه خود را بروز دهید. باید جالب به نظر برسید. بهترین راه برای این کار این است که علایقتان، ایده یا عقیدهای که شدیداً نسبت به آن هیجان دارید را در نظر بگیرید. شور و هیجان شما نسبت به علایقتان در تاثیرگذاریتان بر دیگران تعیینکننده است. هیچکس دوست ندارد با آدمهای بیتفاوت حرف بزند. این مطمئنترین راه برای این است که به کسی تبدیل شوید که ارزش حرف زدن را داشته باشد.
7. خودتان باشید. سعی نکنید مثل یک نفر دیگر به نظر برسید. انتقادپذیر باشید. داستان واقعی زندگی و اهدافتان را بیان کنید. درمورد همسر، بچهها و مشکلاتتان با دیگران حرف بزنید. حرف زدن درمورد آبوهوا هیچ ارتباطی ایجاد نمیکند.
8. مهمترین واژه دنیا را استفاده کنید. اسمهای آنها را به خاطر بسپارید. هیچ چیز بهتر از شنیدن اسمتان نیست، مخصوصاً از زبان کسی که به تازگی با او آشنا شدهاید. و اینکه «من اسمها یادم نمیماند» اصلاً عذر خوبی نیست. تمرین کنید. همان لحظه که اسمشان را میشنوید، آن را یادداشت کنید. بلند آن را تکرار کنید. یک تصویر یا فکر جالب با او مرتبط کنید. هر کاری بکنید که آن را به خاطر بسپارید.
9. ارتباطدهنده باشید. گروهها را با هم مرتبط کنید. میزبان رویدادهای مختلف باشید. دوستانی که علایق مشترک دارند را به هم معرفی کنید. هیچ خدمتی بالاتر از این نمیتوانید در حق دوستانتان انجام دهید.
10. یک زندگی جالب داشته باشید. زندگی داشته باشید که شنیدن داستان آن برای همه جذاب باشد--مخصوصاً برای خودتان. کارهایی انجام دهید که معمولاً نمیکنید. فقط بودن در محیطی جدید باعث میشود بدون اینکه تلاشی کرده باشید، با گروههای جدیدی از آدمها آشنا شوید. هرچه کارهای بیشتری انجام دهید و امتحان کنید، حرفهای بیشتری برای تعریف کردن خواهید داشت.
11. داستان تعریف کنید. آدمها با انرژی و احساس با هم ارتباط میگیرند نه واقعیات و موقیتها. هر زمان که توانستید سعی کنید با تعریف کردن داستان با دیگران ارتباط برقرار کنید و از آنها همه بخواهید که برای شما داستان بگویند. خاطرات جالب زندگی خودتان را هم میتوانید تعریف کنید تا دیگران از آنها لذت ببرند.
12. طوری لباس بپوشید که جلبتوجه کند. منظورمان این نیست که کفشهای غواصی پا کنید یا هر چیز مسخره دیگر، باید در ظاهرتان چیزی داشته باشید که بسیار خاص و فقط متعلق به شما باشد. مثل نوع پیراهن یا کلاهی که سرتان میگذارید، ظاهرتان باید طوری باشد که دیگران فوراً متوجه شما بشوند.
13. قدردان باشید و تشکر کنید. هیچ فرصتی را برای تشکر کردن از آدمها حتی برای کوچکترین کارها از دست ندهید، مخصوصاً اگر در کار مهمی کمکتان کرده باشند. راههایی تازه برای تشکر کردن پیدا کنید.
14. غریبهها را دوست ببینید، نه دشمن. وقتی وارد اتاقی میشوید، به صورتهای ناآشنا به چشم دوستانتان نگاه کنید، انگار که سالهاست آنها را میشناسید.
15. به آدمها توجه کنید. وقتی واقعاً توجهی به اطرافیانتان نداشته باشید و آنها برایتان اهمیتی نداشته باشند، هیچکدام از موارد بالا به درد نخواهد خورد. وقتی ارزشی برای کسی که در زندگیتان است قائل نباشید، مطمئناً نخواهید توانست این کارها را انجام دهید. اگر قرار باشد به طریقی قوی با دیگرن ارتباط برقرار کنیم، باید نگاهمان را به آنها تغییر دهیم.
16. خودتان را نشان دهید. ارتباطات در خانه یا دفترکارتان اتفاق نمیافتند. باید بیرون بروید، سلام کنید و با دیگران آشنا شوید. این میتواند با ایمیل و ارتباط آنلاین شروع شود. اما این فقط یک شروع است. هیچ چیز تاثیرگذارتر از ارتباط از نزدیک نیست. نباید خودتان را پشت تکنولوژی پنهان کنید. از دفترکارتان و پشت کامپیوتر بیرون بروید و به محلهایی بروید که افرادی جالب آنجا رفتوآمد میکنند.
این آدمهای اطراف ما هستند که دنیایمان را کنترل میکنند میتوانند رویاهایمان را نابود کنند یا آنها را ممکن سازند. انتخاب آن ۱۰۰٪ بر گردن خودتان است.
برگرفته از وب گروه بزرگ ایران ســــــــان iransun.net
1- پدر پولدار می گفت که بی پول ریشه همه شراتهاست و پدر بی پول اعتقاد داشت که پول ریشه همه بدیها است.
2- پدر پولدار می گفت خوب درس بخوانید تا بتوانید شرکتهای خوبی بوجود آورده و خوب اداره کنید ولی پدر می گفت خوب درس بخوانید تا شغلهای خوبی بدست آورید و از نردبان ترقی شرکتها به سرعت بالا بروید ولی پدر پولدار در جواب به این تفکر می گفت چرا خودتان صاحب این نردبان نشوید.
3- پدر بی پول می گفت دلیل اینکه پولدار نیستم شما بچه ها هستید ولی پدر پولدار می گفت دلیل آینکه باید پولدار بشوم شما بچه ها هستید.
4- پدر پولدار می گفت ما همیشه همان چیزی را جذب می کنیم که انتظارش را داریم و جهان همراه با ما به همان گونه ای بر خورد می کند که ما خود را لایق آن می دانیم پس همیشه از خود به خوبی یاد کنید و مرتبا زندگی را بدان گونه که دلخواه شماست تصور کنیم تا از این طریق الگوهای مثبت را به زندگی خود جذب کنید.
5- پدر پولدار می گفت جهان باز تابی از خود ماست وقتی از خود بیزاریم از همه بیزاریم وقتی به همین که هستیم عشق می ورزیم تمام جهان به نظر فوق العاده و دوست داشتنی می آید. ما همان هستیم که معتقد به بودن آنیم. اگر خود را مثلا در ریاضیات در مانده ببینید آ نگاه تا ابد با اعداد و ارقام مشکل خواهیم داشت و اگر موفقیتی هم کسب کنید آن را اتفاقی تلقی کرده و در صورت عدم موفقیت خواهید گفت. از اول معلوم بود که من از پس ریاضیات بر نمی آیم.
6- پدر پولدار می گفت تصویر ذهنی انسان از خویشتن درست مانند یک ترموستات عمل می کند و رفتارهای او در دامنه محدود این تصویر رقم می خورد مثلا اگر شما انتظار داشته باشید که در 50% موارد شاد باشید وقتی ببینید که اوضاع بیش از اندازه به نفع شما پیش می رود با خود می گویید. صبر کن اوضاع نمی تواند تا این اندازه خوب باشد و هر لحظه ممکن است اتفاق بدی بیفتد. این خوشی نمی تواند دوام داشته باشد.
7- پدر پولدار می گفت دیگران با ما همان رفتاری را دارند که ما برای خود احترام قائل هستیم یا نه و اگر ما بر اساس احترام بر خود کنیم آنها نیز این رویه را دنبال خواهند کرد.
8- پدر پولدار می گفت وقتی احساس بدی در مورد خود داریم ما یلیم آنرا از خود بیرون بیندازیم و این می تواند به اشکال گوناگون از قبیل : خوردن بیش از اندازه . تصادف . بیماری . مصرف الکل و مواد مخدر بی اشتهایی و غیره ظاهر شود.
9- پدر پولدار می گفت ما باید تمام توان خود را صرف تداوم اندیشه های مثبت کنیم زیرا تنها به این ترتیب می توانیم خوب و شاد زیستن خود را تضمین کنیم. اگر تصویر ذهنی ما از خویشتن یک تصویر ناسالم و ضعیف باشد همواره در درون خودزمزمه ای می شنویم که می گوید (من لیاقت ندارم) و این نگرش منجر به بروز شخصیتی می شود که به گونه ای ناهشیار خوبی ها و موفقیت ها را پس می زند و در مواجهه با موفقیتهای استثنای بهانه ای گریز پیدا می کند.
10- پدر پولدار می گفت یکی از آسانترین راه های برای داشتن یک احساس خوب درباره خود قدردانی کردن از خوبی دیگران است.
برگرفته از کتاب بابای دارا، بابای ندار نوشته رابرت کیوساکی
تا به حال از خود سئوال کردهاید که فرق ما و المانی ها در چیست؟ به یقین مهمترین شاخصه نظم و انضباط درون سیستمی است که همین نظم متعاقبا از محیط کار به محیط اجتماعی منتقل میگردد .المانی ها به هیچ عنوان از ما با هوش تر نیستند و فقط نظم ایجاد شده در درون ساختار اداری تشکیلاتی و به تبع ان ساختار اجتماعی باعث حرکت توام با نظم و انضباط میگردد . در صورت به هم خوردن نظم سیستمی بلافاصله بی نظمی و هرج و مرج در درون زندگی اجتماعی شان دیده میشود.
در یکی از ماموریتها به المان به یکی از نمایشگاه قطعات خودرو شاهد تصادف در بزرگراه بودیم که سبب کمبود اتوبوس ایاب و ذهاب گردیده بود و تعداد کثیری از بازدیدکنندگان و عمدتا المانی در درب های خروی منتظر اتوبوس ایستاده بودند. با خود فکر کردم حال که تعداد کثیری انسان متمدن المانی در این حالت به سر میبرند و نظم بواسطه نبود اتوبوس به هم خورده رفتار این ملت متمدن در صورت مواجه با اولین اتوبوس ورودی چه خواهد بود. حدس من درست بود به محض ورود اولین اتوبوس بلافاصله به مانند مردمان غیر متمدن به زور اقدام به سوار شدن به اتوبوس کردند و در نوبت های بعدی به سبب کم شدن نفرات و برگشت نظم به این ساختار کوچک به تدریج نظم نیز برقرار گردید و جامعه در عرض سی دقیقه به حالت طبیعی برگشت.
پیشنهاد در هر ساختار اداری تشکیلاتی لازم است نظم را حاکم نماییم تا به تبع ان در درون اجتماع و ساختار خانواده به تدریج نظم و پویایی شکل بگیرد .
به امید موفقیت و بهروزی همه کاربران و بازدیدکنندگان از این مطالب
به یاد تمام پدر هایی که امروز در بین ما نیستند اما خاطره ی روز های حضورشان هرگز فراموش نخواهد شد و امروز خوب است که به یاد آن ها هم باشیم.
پدرم ، خوب می دانی که همیشه تکیه گاهم بودی و در سایه ات با افتخار به آسمان نگاه می کردم ُ و طنین صدای دلنشینت تا ابد در گوشم زنگ می زند.
بابا جون وقتی نبودی نبودنت همه جا بود. (دیالوگ فیلم دست های خالی) 1385
در صندوقچه عمر انچه می ماند فقط خاطرات است و یکی از خاطراتم بر می گردد به زمانی که در مورد غذاها بحثی مطرح گردید و پدرم از اشگنه یاد کرد که به هیچ عنوان خوشش نمی اید.
پدرم پیشاپیش روزت مبارک