به دلیل تالمات فراوان در غم از دست دادن مادر مهربان و دوست داشتنی ام جا داره اینجا به شعری از ایرج میرزا که شاعری با طبع لطیفی بوده و با تمام احساسات شعری سروده اشاره کنم:
گویند چو زاد مرا مادر پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره ی من بیدار نشستُ خفتن آموخت
دستم بگرفتُ پا به پا برد تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرفُ دو حرف بر زبانم الفاظ نهادُ گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من بر غنچه گُل شکفتن آموخت
پس هستی من زهستی اوست تا هستمُ هست دارمش دوست
زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست
هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوست بجاست
خرم ان نغمه که مردم بسپارند به یاد.
خاطره ای جالب و اموزنده
در یکی از سفرهایم به کره جنوبی پس از بازدید از چندین شهر و به هنگام ورود به سئول در یکی از میدانهای مرکزی شهر سئول چند نفراز سنین مختلف مشاهده کردم در حالی که بدون حرکت ایستاده بودند و حمایلی به گردن داشتند که به زبان کره ایی روی این حمایل مطالبی نوشته شده بود. از همراه کره ایمان موضوع را پرسیدم که در جواب اعلام کرد که این افراد مرتکب رقتار پر خطر در رانندگی شده اند و از جمله تنبیهات در نظر گرفته شده به جز جریمه مالی این است که یک روز تمام فرد خاطی می بایست در میدان اصلی شهر بایستد و نوشته ای را به گردن بیاندازد حاکی از عذرخواهی از همه شهروندان و پشیمانی از کرده خود و تلاش در جبران قصور انجام شده.
سئوالم این است که در صورت اجرای این مقررات در ایران چند در صد از رانندگان مشمول این تنبیه خواهند بود؟
سیدنی . جی . هریس نویسنده ای سرشناس و واقع گراست که رموز برنده شدن را در میدان زندگی می شناسد و برای موفقیت در آن ، راه های ساده ای پیشنهاد میکند . اگر برنده بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب کرده ایم و تا کنون فرصت مطالعه کتاب " برنده و بازنده " این نویسنده را نداشته اید ، خلاصه این کتاب می تواند راهنمای خوبی برای شما باشد .
ویژگیهای برنده
| ویژگیهای بازنده
| |||
برنده متعهد میشود. | بازنده وعده میدهد.
| |||
وقتی برنده ای مرتکب اشتباه میشود ، میگوید : اشتباه کردم.
| وقتی بازنده ای مرتکب اشتباه میشود ، میگوید : تقصیر من نبود. |
| ||
برنده بیش از بازنده کار انجام میدهد ، و در انتها باز هم وقت دارد. | بازنده همیشه آنقدر گرفتار است که نمیتواند به کارهای ضروری بپردازد. |
| ||
برنده به بررسی دقیق یک مشکل می پردازد.
| بازنده از کنار مشکل گذشته ، و آن را حل نشده رها میکند.
|
| ||
برنده میگوید: بیا برای مشکل راه حلی پیدا کنیم.
| بازنده میگوید : هیچ کس راه حلی را نمیداند.
|
| ||
برنده می داند به خاطر چه چیزی پیکار میکند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید. | بازنده آن جا که نباید ، سازش میکند، و به خاطر چیزی که ارزش ندارد ، مبارزه میکند. |
| ||
برنده با جبران اشتباهش ، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد. | بازنده می گوید : «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تکرار میکند. |
| ||
برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد ، هر چند که هر دو حالت را مد نظر دارد. | بازنده دوست داشتنی بودن را ، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد ، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد. |
| ||
برنده گوش می دهد. | بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود ، برای حرف زدن است. |
| ||
برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میکند. | بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف ، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میکند. |
| ||
برنده میگوید ، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.
| بازنده میگوید ، تا بوده همین بوده و تا هست همین است. |
|
|
|
برنده به افراد برتر از خود ، احترام میگذارد، و سعی میکند تا از آنان چیزی بیاموزد. | بازنده از افراد برتر از خود ، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است. |
|
|
|
برنده گامهای متعادلی بر میدارد. | بازنده دو نوع سرعت دارد ، یا خیلی تند و یا خیلی کند. |
|
|
|
برنده میداند که گاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید. | بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی که نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است. |
|
|
|
برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته ، و هوشمندانه از ناتوانی های خود ، آگاه است. | بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست.
|
|
|
|
برنده مشکلی بزرگ را انتخاب می کند ، و آن را به اجزای کوچکتر تفکیک میکند ، تا حل آن آسان گردد. | بازنده مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد، که دیگر قابل حل شدن نیستند. |
|
|
|
برنده می داند که اگر به مردم فرصت داده شود ، مهربان خواهند بود. | بازنده احساس میکند که اگر به مردم فرصت داده شود ، نامهربان خواهند شد. |
|
|
|
برنده تمرکز حواس دارد. | بازنده پریشان حواس است. |
|
|
|
برنده از اشتباهات خود درس میگیرد. | بازنده از ترس مرتکب شدن اشتباه ، یادگرفته که اقدام بههیچ کاری نکند. |
|
|
|
برنده میکوشد تا مردم را هرگز نیازارد ، مگر در مواقع نادری که این دل آزاری در راستای یک هدف بزرگ باشد. | بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این کار را میکند. |
|
|
|
برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.
| بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد ، بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب کند ، و هرگز برنده نمیشود. |
|
|
|
برنده ترجیح می دهد که ، خود را مسئول شکست هایش بداند ، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیبجویی نمیکند. | بازنده شکستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند.
|
|
|
|
برنده معتقد است ، ما باکارهای درست و اشتباه خود ، سرنوشت خویش را تعیین میکنیم. | بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد.
|
|
|
|
برنده در چنین موقعیتی احساس میکند که اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید. | بازنده از این که بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میکند بازنده است. |
|
|
|
برنده در هر شرایطی که قرار بگیرد ، آرامش و تعادل خود را حفظ میکند. | بازنده اگر از دیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود ، و اگر جلوتر از دیگران باشد ، بی احتیاطی میکند. |
|
|
|
برنده میداند که نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست ، در حالی که می کوشد تا آثار ناگوار این نقایص را به زداید هرگز تاثیر آنها را انکار نمیکند. | بازنده از این که خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند ، هراسان است. |
|
|
|
برنده در چنین شرایطی آزادانه ، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده ، تخلیه ی احساسی میکند ، سپس مساله را به فراموشی می سپارد. | بازنده هنگامی که از دیگران بدرفتاری میبیند ، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می کشد، و با انتقام گرفتن از خود ، شرایط بدتری را پدید می آورد. |
|
|
|
برنده میداند که کدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد ، و کدام یک را پس از مشورت با دیگران بازنده نسبت به برندگان حسادت کرده ، و دیگر بازندگان را حقیر میشمارد. | بازنده به «استقلال» خود می بالد ، در حالیکه به واقع در حال خونسردی است. و به کار گروهی» خود می بالد ، درصورتی که در حال دنباله روی است ، و اراده ای از خود ندارد. |
|
|
|
برنده می داند که هر قاعده ای در هر کتابی را می توان نادیده انگاشت جز یکی، « همانی که هستی و میخواستی ، باش » ، تنها برگ برنده ، در دنیا همین است. | بازنده فکر میکند که برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد. |
|
|
|
برنده روی پای خود می ایستد و از اینکه دیگران، به وی تکیه کنند ، احساس تحمیل شدن نمی کند. | بازنده به کسانی که از خودش قوی ترند ، تکیه میکند و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میکند. |
|
|
|
برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است. | بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است. |
|
|
|
برنده در وجود یک آدم بد ، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت کار میکند. | بازنده در وجود یک انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران همکاری کند. |
|
|
|
برنده در عین حال که تعصبات خود را میپذیرد ، تلاش میکند که در هنگام قضاوت کردن بر این تعصبات غلبه کند. | بازنده منکر وجود هرگونه تعصب در خود است ، و بنابراین در سراسر عمر ، اسیر تعصبات خویش خواهدبود. |
|
|
|
برنده هراسی ندارد از اینکه دریک موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد ، زیرا درافکارش خللی وارد نمی شود. | بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به کارشایسته ترجیح میدهد. |
|
|
|
برنده بازی سرنوشت ، و این حقیقت که شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنکه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درک میکند. | بازنده بی آنکه بازی های سرنوشت را درک نماید ، بدگمان است. |
|
|
|
برنده میداند که چگونه میتوان جدی بود ، بی آن که خشک و رسمی باشد. | بازنده غالبا خشک و رسمی است زیرا ، فاقد توانایی جدی بودن است. |
|
|
|
برنده آنچه را که ضرورت دارد ، با متانت لازم انجام میدهد ، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می کند که ، در آنها از حق انتخاب برخوردار است. | بازنده آنچه را که ضرورت دارد ، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد. |
|
|
|
برنده ارزش های اخلاقی را ، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد.
| بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندکی قایل است ، بیش از ظرفیت خویش در جهت کسب منابع قدرت بیرونی تلاش میکند. |
|
|
|
برنده سعی میکند که رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت کند ، و رفتارهای دیگران را ، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی کند. | بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش ورفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میکند.
|
|
|
|
برنده دیگران را نکوهش می کند ولی آنها را می بخشد.
| بازنده چنان بزدل است که قادر به نکوهش دیگران نیست ، و چنان حقیر است که قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست. |
|
|
|
برنده پس از بیان نکته ی اصلی مورد نظرش ، لب از سخن فرو می بندد. | بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد ، که نکته ی اصلی را فراموش میکند. |
|
|
|
برنده هر امتیازی را که بتواند بدهد ، می دهد جز این که اصول بنیادی خود را فدا کند.
| بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد ، و این در حالی است که اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود. |
|
|
|
برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.
|
|
|
|
|
|
خصلتهای جالب ایرانیان باستان از زبان هرودوت یونانی
هرودوت(۴۹۰-۴۲۵ پیش از میلاد)بزرگترین تاریخنگار جهان باستان است که او را پدر تاریخ نیز دانستهاند. هر چند در نگارش نبردهای ایران و یونان از همزبانان یونانی خود پشتیبانی میکند، بخش مهمی از تاریخ باشکوه ایران باستان از نوشتههای او یا به کمک آنها شناخته شده است. شناخت کنونی ما از ملتهای کهن دیگری مانند بابلیها، مصریها، فینیقیها، نیز تا اندازهی زیادی از نوشتههای او به دست آمده است. به نظر میرسد او نخستین کسی باشد که واژهی هیستوری را به معنای تاریخ به کار برده است
او درباره خصلتهای پدران ایرانیمان می نویسد:
ایرانیان دروغ را بزرگترین گناه میدانند، و وامداری را ننگ میشمارند، و میگویند وامداری از اینرو بد و ناپسند است که کسیکه بدهکار باشد مجبور میشود که دروغ بگوید؛ از اینرو همواره از ننگِ بدهکار شدن میپرهیزند.
هرودوت مینویسد که ایرانیان معبد نمیسازند، برای خدا پیکره و مجسمه نمیسازند. آنها خدای آسمان را عبادت میکنند و میترا و اَناهیتا و همچنین زمین و آب و آتش را میستایند.
ایرانیان بههمسایگان احترام بسیار میگذارند، هرچه همسایه نزدیکتر باشد بیشتر مورد توجه است و همسایگان دور و دورتر در مراتب پائینتری از احترام متقابل قرار دارند.
ایرانیان هیچگاه در حضور دیگران آب دهان نمیاندارند و این کار را بیادبی بهدیگران تلقی میکنند؛ آنها هیچگاه در حضور دیگران پیشاب نمیکنند و این عمل نزد آنها از منهیات مؤکد است.آنها هیچگاه در آبِ رودخانه پیشاب نمیکنند و جسم ناپاک در آب جاری نمیاندازند؛ و اینها را از آنرو که سبب آلوده شدن آب جاری میشود گناه میشمارند
در میگساری تعادل را مراعات میکنند و هیچگاه چنان زیادهروی نمیکنند که مجبور شوند استفراغ کنند یا عقلشان را از دست بدهند.
ایرانیان روز تولدشان را بسیار بزرگ میشمارند و در آن روز مهمانی و جشن برپا میکنند و سفرههای گوناگون میکشند، گاو و گوسفند سرمیبرند و گوشت آنها را در میان دیگران بخش میکنند