زندگی مثل چای است

زندگی مثل چای است

گروهى از فارغ التحصیلان قدیمى یک دانشگاه که همگى در حرفه خود آدم هاى موفقى شده بودند، با همدیگر به ملاقات یکى از استادان قدیمى خود رفتند. پس از خوش و بش اولیه، هر کدام از آنها در مورد کار خود توضیح می داد و همگى از استرس زیاد در کار و زندگى شکایت می کردند. استاد به آشپزخانه رفت و با یک کترى بزرگ چاى و انواع و اقسام فنجان هاى جوراجور، از پلاستیکى و بلور و کریستال گرفته تا سفالى و چینى و کاغذى (یکبار مصرف) بازگشت و مهمانانش را به چاى دعوت کرد و از آنها خواست که خودشان زحمت چاى ریختن براى خودشان را بکشند.

پس از آن که تمام دانشجویان قدیمى استاد براى خودشان چاى ریختند و صحبت ها از سر گرفته شد، استاد گفت: «اگر توجه کرده باشید، تمام فنجان هاى قشنگ و گران قیمت برداشته شده و فنجان هاى دم دستى و ارزان قیمت، داخل سینى برجاى مانده اند. شما هر کدام بهترین چیزها را براى خودتان می خواهید و این از نظر شما امرى کاملاً طبیعى است، امّا منشاء مشکلات و استرس هاى شما هم همین است. مطمئن باشید که فنجان به خودى خود تاثیرى بر کیفیت چاى ندارد. بلکه برعکس، در بعضى موارد یک فنجان گران قیمت و لوکس ممکن است کیفیت چایى که در آن است را از دید ما پنهان کند.

چیزى که همه شما واقعاً مى خواستید یک چاى خوش عطر و خوش طعم بود، نه فنجان. امّا شما ناخودآگاه به سراغ بهترین فنجان ها رفتید و سپس به فنجان هاى یکدیگر نگاه مى کردید. زندگى هم مثل همین چاى است. کار، خانه، ماشین، پول، موقعیت اجتماعى و .... در حکم فنجان ها هستند. مورد مصرف آنها، نگهدارى و دربرگرفتن زندگى است. نوع فنجانی که ما داشته باشیم، نه کیفیت چاى را مشخص می کند و نه آن را تغییر می دهد. امّا ما گاهى با صرفاً تمرکز بر روى فنجان، از چایى که خداوند براى ما در طبیعت فراهم کرده است لذت نمی بریم.

خداوند چاى را به ما ارزانى داشته نه فنجان را. از چایتان لذت ببرید. خوشحال بودن البته به معنى این که همه چیز عالى و کامل است نیست. بلکه بدین معنى است که شما تصمیم گرفته اید آن سوى عیب و نقص ها را هم ببینید. در آرامش زندگى کنید، آرامش هم درون شما زندگى خواهد کرد.

"خسرو گلسرخی" شهیدی از قبیله شاعران و خبرنگاران

گلسرخی  در دادگاه نظامی خود و دوست هم رزمش " دانشیان " اینگونه دفاع می کند

به نام نامی مردم
من در دادگاهی که نه قانونی بودن و نه صلاحیت آن را قبول ندارم ، از خود دفاع نمی کنم . هر چه شما بر من بیشتر بتازید من بیشتر بر خود می بالم، چرا که هر چه از شما دورتر باشم به مردم نزدیک ترم و هر چه کینه شما به من و عقایدم شدیدتر باشد لطف و حمایت توده مردم از من قوی تر است ، حتی اگر مرا به گور بسپارید که خواهید سپرد مردم از جسدم پرچم و سرود می سازند.
زندگی امام حسین  نمودار زندگی کنونی ماست که جان بر کف برای خلق های محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه می شویم . او در اقلیت بود و یزید بارگاه و قشون و حکومت و قدرت داشت او ایستاد و شهید شد. هر چند که یزید گوشه ای از تار یخ را اشغال کرد، ولی آن چه که در تداوم تاریخ تکرار شد راه حسین و پایداری او بود نه حکومت یزید. آن چه را که خلق ها تکرار کردند و می کنند راه حسین است.

وقتی دادگاه نظامی حکم اعدام گلسرخی و دانشیان را قرائت کرد آن دو فقط لبخند زدند و بعد دست یکدیگر را به گرمی فشردند و در آغوش هم فرو رفتند.
محبوبیت گلسرخی و دانشیان ترس ساواک را برانگیخت آنها به تکاپو افتادند تا شاید در آخرین لحظات در آنها رسوخ کنند به آنها که با شکیبایی منتظر تیرباران بودند پیشنهاد شد که از شاه تقاضای عفو کنند، اما آنها فقط پوزخند زدند ساواک وقتی دید با هیچ حربه ای قادر به فریب آنها نیست به گلسرخی پیشنهاد داد که "دامون" پسرش را قبل از تیرباران ببیند. اما گلسرخی به این پیشنهاد هم جواب منفی داد و این در شرایطی بود که همه سلولهای بدنش نام دامون را فریاد می کشید او می دانست که دامون نقطه ضعف اوست و دامون می تواند او را به زندگی امیدوار کند زندگی که او می خواست از دست بدهد تا به وظیفه اش عمل کند آری برای او مرگ یک وظیفه بود وقتی از او تقاضای ندامت نامه می کنند تا در نتیجه دادگاه تخفیف دهند او می گوید : هیچ کس از زندگی در کنار زن و فرزند گریزان نیست من مثل هر انسانی زندگی را دوست دارم و دوست دارم مثل هر پدری رنگ چشمان فرزندم را ببینم اما راهی را که انتخاب کرده ایم باید به پایان ببریم مرگ ما حیات ابدی است ما می رویم تا راه و رسم مبارزه بماند اگر من ندامت نامه بنویسم کمر مبارزان را خرد نکرده ام ؟
در سحرگاه 29 بهمن وقتی او را به چوبه اعدام بستند هنوز لبخند می زند و می خواهد که چشمانش را نبندند چون می خواست با دیدن خورشید به سرای باقی بشتابد .




او در وصیت نامه اش می نویسد :
من یک فدائی خلق ایران هستم و شناسنامه من جز عشق به مردم چیز دیگری نیست . من خونم را به توده های گرسنه و پابرهنه ایران تقدیم می کنم. و شما آقایان فاشیست ها که فرزندان خلق ایران را بدون هیچگونه مدرکی به قتلگاه می فرستید، ایمان داشته باشید که خلق محروم ایران انتقام خون فرزندان خود را خواهد گرفت. شما ایمان داشته باشید از هر قطره خون ما صدها فدایی برمی خیزد و روزی قلب شما را خواهد شکافت. شما ایمان داشته باشید که حکومت غیرقانونی ایران که در 28 مرداد سیاه ، به خلق ایران ، توسط آمریکا تحمیل شده،  در حال احتضار است و دیر یا زود با انقلاب قهرآمیز توده های ستم کشیده ایران واژگون خواهد شد.

قتل گلسرخی موج عظیمی در شعر سیاسی ایجاد کرد و اشعار فراوانی در ستایش و سوگش سروده شد که نمونه ای از آن را می خوانیم :

?شکاف?

 
زاده شدن
برنیزهء تاریک
همچون  میلادِ گشادهء زخمی ..
سِفْرِ یگانهء فرصت را
                                  سراسر
در سلسله پیمودن.
برشعلهء خویش
                          سوختن
تاجرقهء واپسین،
برشعلهء حرمتی
که درخاکِ راهش
                           یافته اند
بردگان
           این چنین اند.
این چنین سرخ و لوند
برخار بوتهء خون
                           شکفتن
وینچنین گردن فراز
برتازیانه زارِ تحقیر
                           گذشتن
وراه را تاغایتِ نفرت
                                   بریدن.-
آه ،‌ازکه سخن می گویم؟
ما بی چرا زندگانیم
آنان به چرا مرگِ‌ خود آگاه هان اند.

شعر: احمد شاملو                                                      

روحش شاد، یادش گرامی

نخستین کشور توریستی جهان

فرانسه نخستین کشور توریستی جهان میباشد که در سال در سال 2006، 79٫1 میلیون نفر گردشگر به فرانسه سفر کرده اند و این تعداد بیشترین در میان کشورهای جهان بوده است. درآمد فرانسه از این تعداد گردشگر برابر 46٫3 میلیارد دلار بوده است.

هر ساله 12 میلیون نفر فقط برای بازدید از موزه و کاخ لوور(The Louvre Museumموزه اورسی(Musée d’Orsay) و کاخ ورسای(Palace of Versailles) به پاریس می‌‌آیند در حدود 3900 موزه، دهها میلیون نفر را در سال به خود جذب می‌کند.6/5 میلیون نفر سالانه از برج ایفل(Eiffel Tower) دیدن می‌کنند.

برچ ایفل::Eiffel Tower

قدیمی ترین تفریح و سرگرمی ها در مادرید اسپانیا

به دلیل سفرم به اسپانیا (شهر مادرید) قصد دارم برای شما از یکی از قدیمی ترین تفریح و سرگرمی ها در مادرید اسپانیا حرف بزنم

 

در این گزارش مواردی ناشنیده از مسابقه گاوبازی را خواهید خواند تا دریابید

گاو وحشی است یا ماتادور ؟!....

یکی از بهترین تفریحات مردم اسپانیا گاوبازی است. بازیی که بسیاری از مردم دنیا مفهوم واقعی آن را نمی دانند. شاید تنها صحنه ای کوتاه در فیلم های سینمایی دیده باشند و خیلی از جزییات گاوبازی اطلاعاتی نداشته باشند به همین دلیل در این گزارش قصد دارم برای شما از یکی از قدیمی ترین محل های گاوبازی در مادرید اسپانیا حرف بزنم .

اما اینکه گاوبازی چطور به اسپانیا آمد، از قرن 8 تا قرن 13 شکار آهو و دیگر حیوانات مطیع و آرام میان پادشاهان و شاهزادگان اسپانیایی بسیار متداول بود. شوالیه ها شکار چند حیوان در عرض یک روز را تفریح و سرگرمی خود محسوب می کردند. در سال 721 بعد از میلاد، شکار گاو وحشی بسیار متداول شد. سپس در میان اشرافزادگان و نجبا شکار گاو به صورت نمایشی در آمد و از همان زمان در روستاهای اطراف مادرید محل هایی برای نمایش شکار گاو پایه گذاری شد.

در سال 1133 در زمان حکمرانی پادشاه آلفونسو هفتم کلمه گاوبازی با " "Corrida در زبان اسپانیایی جا افتاد و در شهر، محل کوچکی را به جنگ با گاوهای وحشی اختصاص دادند و پادشاه میهمانانش را به این محل دعوت می کرد . بعد از جنگ های متمادی و ایجاد صلح و آرامش، گاوبازی میان مردم رایج شد و همچنان ادامه دارد، اما....

بهترین گاوباز اسپانیا کیست!

در سال 1527 در دوران پادشاهی «کارلز اول» و پادشاه « فیلیپ» محوطه بزرگی در مرکز شهر مادرید با چوب بنا کردند که چهارگوش و به صورت چهاردیواری بود و در این مکان گاوبازی برگزار می شد. پس از مدتی تصمیم گرفتند مکان بهتر و راحت تری برای گاوبازی دایر کنند به جای چهاردیواری چوبی، ساختمانی بسیار بزرگ با آجرهای قرمز به طور مدور بنا کردند که دور تا دور میدان گاوبازی سکوهایی تا 5 طبقه برای نشستن تماشاچیان ساخته شد. به این نحو تماشاچیان به راحتی امکان دید بر میدان گاوبازی را داشتند. این محوطه را پلازادو توروس(Plazadetoros) نامیدند. این مکان تقریباً از 500 سال پیش هنوز پابرجاست و حالت سنتی خود را حفظ کرده است. سالها بعد پادشاه «پاپ پیوسن» هفتم رونق بهتری به گاوبازی داد او معتقد بود که مردم اسپانیا با کشته شدن یک گاو در جلوی چشمانشان شاد خواهند شد و لبخند به لبشان می آید از آن به بعد برگزاری مراسم گاوبازی همزمان با مراسم های عروسی شاهزادگان، جشن های تولد و پیروزی ها در جنگ شده بود. در قرن 18 گاوبازان سوار بر اسب می شدند و به مصاف با گاو و حشی می رفتند و گاوباز می توانست بدون زحمت و در کوتاهترین مدت گاوی قوی بنیه را از پا در آورد و از سوی پادشاه جوایزی نفیس دریافت کند در سال 1726 «وانچسکو رومرو» یکی از بهترین و حرفه ایی ترین گاوبازان اسپانیایی شناخته شد. او در سال 1700 در اسپانیا به دنیا آمد و به «‌پدر گاوبازان» اسپانیا معروف شد. در همان زمان بود که کلمه « ماتادور» را به افراد گاوباز لقب دادند او ابراز می کرد، لذت بخش ترین لحظه زندگیش از پا در آوردن یک گاو وحشی است. ماتادورها جلیقه ای کوتاه و زره سفت و کلاهی لبه دار و شلوارهای تنگ و جورابی بلند به تن می کردند و با پارچه ای زرد رنگ به سوی گاو حمله می کردند. ماتادورها با پارچه سبب خشمگین کردن گاو می شدند و بعدها برای ایجاد هیجان بیشتر از پارچة قرمز استفاده می کردند بعضی ها معتقد بودند که رنگ قرمز سبب خشمگین کردن گاو می شود و یا عده ای اظهار داشتند که گاو رنگ قرمز را دوست دارد و به سوی آن می دود اما امروزه با تحقیقات دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که همه این عقاید واقعیت ندارد زیرا گاو نمی تواند رنگها را از هم تشخیص دهد و تنها حرکت پارچه سبب تحریک گاو می شود و ماتادور با نیزه ای که در دست دارد سبب زخمی شدن و خشمگین تر شدن گاو می شود که این روش امروزه هم به چشم می خورد و طی ان گاوبازان پارچه قرمز و چند نیزه تیز و بلند در دست می گیرند و به مبارزه با گاوهای وحشی می روند.

در قرن 18 مردم اسپانیا تنها تفریحشان رفتن به محوطه های گاوبازی بود ماتادور با شمشیر، خنجر و چاقو به جنگ گاوها می رفت، اما در سال 1805 «چارلز فردیناند هفتم» در اسپانیا به تخت سلطنت نشست و با گاوبازی مخالفت کرد که این دستور با اعتراض شدید مردم روبرو شد و همگان خواستار برپایی مجدد مسابقه گاوبازی شدند. لذا در سال 1830 چارلز هشتم بار دیگر گاوبازی را رایج کرد و سبب شادمانی مردم اسپانیا شد اما این شادمانی یعنی ......

یک تراژدی!

در واقع گاوبازی یعنی مبارزه میان گاو وحشی و یک ماتادور به همراه شمشیر و نیزه بلند و از لحاظ روانشناسی یعنی شکنجه یک گاو و از لحاظ فیزیکی به معنای ناتوان کردن گاو است طرفداران گاوبازی این عمل را یک رسم به جامانده از قدیم تلقی می کنند و مخالفان آن نیز گاوبازی را شکنجه و کشتار بی رحمانه گاوهای تحریک شده از سوی انسانها و بر پایه یک رسم بی اساس می دانند. از حامیان گاوبازی علاوه بر مردم اسپانیا، توریست ها هستند، آژانس های مسافرتی در فصول بهار و تابستان که هوای اسپانیا برای گردشگری مناسب است  عده زیادی توریست را به اسپانیا می آورند تا مسابقات گاوبازی را مشاهده کنند. گاوبازی هنوز طرفداران بسیار زیادی دارد. هر هفته یک بار آن هم در روزهای تعطیل و یکشنبه و مراسم و جشن ها در «‌پلازادتوروس» مادرید، گاوبازی برگزار می شود. در محوطه بیرونی ساختمان، مجسمه ای از برنز به چشم می خورد که یک ماتادور در حال جنگیدن با چند گاو وحشی است. مجسمه ای دیگر نیز دیده می شود که جلیقه یک ماتادور بر روی صندلی آویزان است و ماتادور در حال اتو زدن و بوسیدن جلیقه است. به نظر می رسد که برای طرفداران، لباس ماتادورها، مقدس و با ارزش است.

 

چیزهایی که از گاوبازی نمی دانید

حال می پردازیم به جزییات این کشتار بی رحمانه، آنان گاوها را به مدتی طولانی در جایی بسیار تاریک گرسنه و تشنه نگهداری می کنند که وقتی گاو وارد میدان می شود بر اثر نور خورشید و ضعف تمرکز بینایی اش را از دست بدهد، در قدیم ماتادورها سوار بر اسب ها می شدند و برای اینکه اسب نعره گاو را نشنود و رم نکند در گوشهای اسب گلوله ای از کاغد و پارچه می گذاشتند و همچنین تارهای صوتی اسب را قطع می کردند که مبادا با شیهه کشیدنش سبب حرکت غیر محاسبه شده گاو شود. شاید اسب دل رحم تر از انسانی بوده که با لذت تمام گاو را با زجر می کشد.

گاوباز با نیزه به ران و پشت گاو ضربه وارد می کند. گاو را آنقدر می چرخاند تا گیج شود البته همه حرکات گاو باز رقص گونه است. در میدان مسابقه موسیقی اسپانیایی مخصوص به گوش می رسد. گاوبازها تنها سعی دارند که با ضربات متوالی سبب فلج کردن گاو شوند و یک ماتادور فرانسوی الاصل در این باره اظهار می دارد: مردم از لحظه لحظه زجر گاو لذت می برند. ماتادور گوش و دم گاو را با چاقو می برد و در آخر نمایش آن را به تماشاچیان هدیه می دهد و گرفتن دم و گوش بریده شده گاو از سوی ماتادور یک افتخار برای تماشاچی است.

ماتادور وقتی گاو را به خون می کشد. گاو بر زمین می افتد و او فریادی از سر شادی و پیروزی سر می دهد  مردم برایش گل پرتاب می کنند. او نیز دورتا دور میدان می دود از مردم تشکر می کند.

ارنست همینگوی نویسنده مشهور آمریکایی در یکی از مقالاتش در این باره نوشته است. من به چشم خود دیدم که یک گاوباز شکم گاوی را درید و دیگران از این صحنه شاد می شدند. ما نباید این اعمال را تحسین کنیم و برای گاوباز دست بزنیم و تشویقش کنیم.

گودالی از خون گوساله

گاوبازی در مکزیک نیز طرفداران زیادی دارد. البته مکزیکی ها دوست دارند با گوساله دربیفتند. گاوی که چند هفته بیشتر از عمرش نگذشته باشد آنان هم در میدان گاوبازی، گاو را تکه تکه می کنند و گودالی از خون بوجود                      می آورند در چند ایالت آمریکا نیز گاوبازی مرسوم است اما نه به این نحو. آنها گاو را گیج می کنند و چند ضربه ی سطحی بر کمر گاو وارد می کنند که سبب از پا در آمدن گاو شود، اماکشته نشود. در کلمبیا نیز فستیوال های سالانه برگزار می شود و سالانه هزاران هزار تماشاچی برای تماشای جنگ با گاوها به صحنه گاوبازی می آید و در این میان بوی الکل و سیگار تماشاچیان فضا را پر می کند.

در سال 1996 سرپرست کمیته گاوبازی کارلوس پرز اظهار داشت: اگر در صحنه گاوبازی، گاو و یا گاوباز کشته نشود، مسابقه کسل بار خواهد بود و مردم از آن لذت نمی برند و به همین خاطر در آخرین فستیوالی که سال گذشته در اسپانیا برگزار گردید، در طی 5 روز حداقل 35 گاو در هر روز کشته شدند.

مخافلان گاوبازی

 در سال 1567 «پاپ پیوس پنجم» شکنجه هرگونه چارپا را منع کرد. یک نویسنده مکزیکی به نام « ادواردل ریو» کتابی در زمینه گاوبازی نوشت. او در کتابش آورده است : « گمراهان و سنگدلان دست به چنین اعمال وحشیانه ای می زنند و می توان گفت بویی از انسانیت نبرده اند این عمل ناعادلانه و غیر انسانی است.»

در سال 1992، عده ای از اسپانیایی ها مقابل انجمن گاوبازان، در مادرید تظاهرات و اعتراض خود را اعلام کردند. کمیته حمایت از حیوانات در اسپانیا نیز گاوبازی را مغایر با رفتار انسانی می داند  در مکزیکوسیتی نیز عده بسیاری با گاوبازی مخالفت کردند. در سال 1993 بیش از یک میلیون نفر در اسپانیا و مکزیک نامه ای مبنی بر عدم موافقت با گاوبازی امضا کردند و خواستار برچیده شدن این عمل وحشیانه شدند. اما تا کنون به نظرات آنان جامعه عمل پوشیده نشده است و هنوز هم در مادرید میدان گاوبازی پلازادوتورس از 500 سال پیش تا کنون پابرجاست و یکشنبه ها و روزهای تعطیل جمعیت زیادی برای تماشای صحنه های فجیع کشتار گاو حاضر به خرید بلیت های گران قیمت هستند. بهترین قسمت سکوهای تماشاچیان برای هر دوره بازی 105 یورو می پردازند و در این قسمت تماشاچیان می توانند به راحتی به صحنه پاشیدن خون از دهن گاو تسلط کامل داشته باشند و بعد از تمام شدن کار با ماتادور دست بدهند. حال شما قضاوت کنید که واقعاً گاوبازی یک ورزش است؟ و اگر پاسخ این سوال را دادید یک لحظه تجسم کنید الان در اسپانیا هستید و قرار است تا چند لحظه دیگر یک مراسم گاوبازی در اسپانیا برگزار شود شما چه می کنید؟!

«نخستین منشور حقوق بشر»

استوانه کوروش بزرگ، یک استوانه سفالین پخته شده، به تاریخ ۱۸۷۸ میلادی در پی کاوش در محوطه باستانی بابل کشف شد. در آن کوروش بزرگ رفتار خود با اهالی بابل را پس از پیروزی بر ایشان توسط ایرانیان شرح داده‌است.

منشور کوروش بزرگ::The Cyrus cylinder

این سند به عنوان «نخستین منشور حقوق بشر» شناخته شده، و به سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آنرا به تمامی زبانهای رسمی سازمان منتشر کرد. نمونه بدلی این استوانه در مقر اصلی سازمان ملل در شهر نیویورک نگهداری می‌شود.

کوروش بزرگ (۵۷۶-۵۲۹ پیش از میلاد)، همچنین معروف به کوروش دوم نخستین شاه و بنیان‌گذار دودمان شاهنشاهی هخامنشی است. شاه پارسی، به‌خاطر بخشندگی‌، بنیان گذاشتن حقوق بشر، پایه‌گذاری نخستین امپراتوری چند ملیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده‌ها و بندیان، احترام به دین‌ها و کیش‌های گوناگون، گسترش تمدن و غیره شناخته شده‌است.