کوروش دوم ، معروف به کوروش بزرگ یا کورش کبیر ( 559-528 پیش از میلاد ) شاه ایران ، بهخاطر بخشندگی، بزرگ منشی ، بنیان گذاشتن حقوق بشر ، پایه گذاری نخستین امپراطوری چند قومیتی و بزرگ جهان، آزاد کردن برده ها و اسرا، احترام به عقاید و مذاهب مختلف، گسترش تمدن و... شناخته شدهاست. کوروش نخستین شاه ایران و بنیانگذار دورهی شاهنشاهی ایرانیان می باشد. واژه کوروش یعنی "خورشیدوار". کور یعنی "خورشید" و وش یعنی "مانند".
ایرانیان کوروش را پدر و یونانیان ، که وی ممالک ایشان را تسخیر کرده بود ، او را سرور و قانونگذار می نامیدند . یهود یان این پادشاه را به منزله ممسوح پروردگار محسوب می داشتند ،ضمن آنکه بابلیان او را مورد تأیید مردوک می دانستند . درباره شخصیت ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از آن سخن به میان آمده ، بسیاری از بزرگان جهان ذوالقرنین قرآن فرزند نیک سرشت خداوند را کوروش هخامنشی میدانند و نصبت دادن آن را به اسکندر ملعون کاری ابله هانه میدانند . کوروش سرسلسله هخامنشی ، داریوش بزرگ ، خشایارشا ، اسکندر مقدونی گزینه هایی هستند که جهت پیدا شدن ذوالقرنین واقعی درباره آنها تحقیقاتی صورت گرفته ، اما با توجه به اسناد و مدارک تاریخی و تطبیق آن با آیات قرآن ، تورات ، و انجیل تنها کوروش بزرگ است که موجه ترین دلایل را برای احراز این لقب دارا می باشد.
دوره جوانی
تبار کوروش از جانب پدرش به قوم آریایی پارس می رسد که برای چند نسل بر انشان , در جنوب غربی ایران, حکومت کرده بودند. کوروش درباره خاندانش بر سفالینۀ استوانه شکلی محل حکومت آنها را نقش کرده است. بنیادگذار سلسلۀ هخامنشی, شاه هخامنش انشان بوده که در حدود 700 میزیسته است. پس از مرگ او, تسپس انشان به حکومت رسید. تسپس نیز پس از مرگش توسط دو نفر از پسرانش کوروش اول انشان و آریارمنس فارس در پادشاهی دنبال شد. سپس، پسران هر کدام, به ترتیب کمبوجیه اول انشان و آرسامس فارس, بعد از آنها حکومت کردند. کمبوجیه اول با شاهدخت ماندانا دختر آژدهاک پادشاه قبیله ماد و دختر شاه آرینیس لیدیه, ازدواج کرد و کوروش بزرگ نتیجه این ازدواج بود.
تاریخ نویسان باستانی از قبیل هرودوت , گزنفون , و کتزیاس درباره چگونگی زایش کوروش اتفاق نظر ندارند. اگرچه هر یک سرگذشت تولد وی را به شرح خاصی نقل کردهاند, اما شرحی که آنها درباره ماجرای زایش کوروش ارائه دادهاند, بیشتر شبیه افسانه می باشد. تاریخ نویسان نامدار زمان ما همچون ویل دورانت و پرسی سایکس , و حسن پیرنیا شرح چگونگی زایش کوروش را از هرودوت برگرفتهاند. بنا به نوشته هرودوت, آژدهاک شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد] و تمام سرزمین آسیا را غرق کرد. آژدهاک تعبیر خواب خویش را از مغ ها پرسش کرد. آنها گفتند از او فرزندی پدید خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع سبب شد که آژدهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد, زیرا می ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشود. بنابر این آژدهاک دختر خود را به کمبوجیه اول به زناشویی داد.
ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه باردار شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش تاکی رویید که شاخ و برگهای آن تمام آسیا را پوشانید. پادشاه ماد ، این بار هم از مغ ها تعبیر خوابش را خواست و آنها اظهار داشتند، تعبیر خوابش آن است که از دخترش ماندان فرزندی بوجود خواهد آمد که بر آسیا چیره خواهد شد. آژدهاک بمراتب بیش از خواب اولش به هراس افتاد و از این رو دخترش را به حضور طلبید. دخترش به همدان نزد وی آمد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از فرزند دخترش سخت وحشت داشت، پس زادهی دخترش را به یکی از بستگانش هارپاگ ، که در ضمن وزیر و سپهسالار او نیز بود، سپرد و دستور داد که کوروش را نابود کند. هارپاگ طفل را به خانه آورد و ماجرا را با همسرش در میان گذاشت. در پاسخ به پرسش همسرش راجع به سرنوشت کوروش، هارپاگ پاسخ داد وی دست به چنین جنایتی نخواهد آلود, چون یکم کودک با او خوشایند است. دوم چون شاه فرزندان زیاد ندارد دخترش ممکن است جانشین او گردد, در این صورت معلوم است شهبانو با کشنده فرزندش مدارا نخواهد کرد. پس کوروش را به یکی از چوپانهای شاه به نام میترادات (مهرداد) داد و از از خواست که وی را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهی ددان گردد.
چوپان کودک را به خانه برد. وقتی همسر چوپان به نام سپاکو از موضوع با خبر شد, با ناله و زاری به شوهرش اصرار ورزید که از کشتن کودک خودداری کند و بجای او, فرزند خود را که تازه زاییده و مرده بدنیا آمده بود, در جنگل رها سازد. میترادات شهامت این کار را نداشت, ولی در پایان نظر همسرش را پذیرفت. پس جسد مرده فرزندش را به ماموران هارپاگ سپرد و خود سرپرستی کوروش را به گردن گرفت.
روزی کوروش که به پسر چوپان معروف بود, با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه تعیین کنند و کوروش را برای این کار برگزیدند. کوروش همبازیهای خود را به دستههای مختلف بخش کرد و برای هر یک وظیفهای تعیین نمود و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند. پس از پایان ماجرای, فرزند آرتم بارس به پدر شکایت برد که پسر یک چوپان دستور داده است وی را تنبیه کنند. پدرش او را نزد آژدهاک برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را تنبیه و بدنش را مضروب کرده است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: "تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگترین مقام کشوری است, چنین کنی؟" کوروش پاسخ داد: "در این باره حق با من است, زیرا همه آنها مرا به پادشاهی برگزیده بودند و چون او از من فرمانبرداری نکرد, من دستور تنبیه او را دادم, حال اگر شایسته مجازات می باشم, اختیار با توست."
آژدهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد, مدت زمانی که از رویداد رها کردن طفل دخترش به کوه می گذرد با سن این کودک برابری می کند. بنابراین آرتم بارس را قانع کرد که در این باره دستور لازم را صادر خواهد کرد و او را مرخص کرد. سپس از چوپان درباره هویت طفل مذکور پرسشهایی به عمل آورد. چوپان پاسخ داد: "این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده است." اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت امر را از وی جویا شوند.
چوپان در زیر شکنجه وادار به اعتراف شد و حقیقت امر را برای آژدهاک آشکار کرد و با زاری از او بخشش خواست. سپس آژدهاک دستور به احضار هارپاگ داد و چون او چوپان را در حضور پادشاه دید, موضوع را حدس زد و در برابر پرسش آژدهاک که از او پرسید: "با طفل دخترم چه کردی و چگونه او را کشتی؟" پاسخ داد: "پس از آن که طفل را به خانه بردم, تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور تو را اجرا کرده باشم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم".
کوروش در دربار کمبوجیه اول خو و اخلاق والای انسانی ایرانیها و فنون جنگی و نظام پیشرفته آنها را آموخت و با آموزشهای سختی که سربازان پارس فرامیگرفتند پرورش یافت.
دوره قدرت
هارپاگ بزرگان ماد را که از نخوت و شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد آژدهاک شورانید و موفق شد, کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد. با شکست امپراتوری ایرانی ماد بوسیله پارسها که کشور دست نشانده و تابع آن بود, پادشاهی ۳۵ ساله آژدهاک پادشاه ماد به انتها رسید, اما کوروش به آژدهاک آسیبی وارد نیاورد و او از را نزد خود نگه داشت. کوروش به این شیوه پادشاهی ماد و پارس را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود و اتحاد این دو تیره آریایی ایران را بنا کرد . کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید ، در حالیکه بابل به او خیانت کرده بود ، خردمندانه از کرزوس ، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید . اما کرزوس در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی ( قزل ایرماق امروزی در کشور ترکیه ) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه ، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژ سارد که آن را تسخیر ناپذیر می پنداشتند ، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره های آن سقوط کردو کرزوس، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونان یان رسانید . نکته قابل توجه رفتار کوروش پس از شکست کرزوس است . کوروش، شاه شکست خورده لیدی] را نکشت و تحقیر ننمود، بلکه تا پایان عمر تحت حمایت کوروش زندگی کرد و مردم سارد علی رغم آن که حدود سه ماه لشکریان کوروش را در شرایط جنگی و در حالت محاصره شهر خود معطل کرده بودند ، مشمول عفو شدند . پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت ، هریو ( هرات )، رخج ، مرو ، بلخ ، زرنگیانا ( سیستان ) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا ) و ثتگوش (شمال غربی هند ) را مطیع خود کرد . هدف اصلی کوروش از لشکر کشی به شرق تأ مین امنیت و تحکیم موقعیت بود و گرنه در سمت شرق ایران آن روزگار حکومتی که بتواند با کوروش به معارض بپردازد وجود نداشت . کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران ، وسعت سرزمین های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد . حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود . البته ناگفته نماند که یکی از دلایل اصلی ترس « نابونید » پادشاه بابِل، همانا شهرت کوروش به داشتن سجایای اخلاقی و محبوبیت او در نزد مردم بابِل از یک سو و نیز پیش بینی های پیامبران بنی اسرائیل درباره ازادی قوم یهود به دست کوروش از سوی دیگر بود.
بابِل بدون مدافعه در 22 مهرماه سال 539 ق.م سقوط کرد و فقط محله شاهی چند روز مقاومت ورزیدند ، پادشاه محبوس گردیدو کوروش طبق عادت در کمال آزاد منشی با وی رفتار کرد و در سال بعد (538ق.م ) هنگامی که او در گذشت عزای ملی اعلام شد و خود کوروش در آن شرکت کرد . با فتح بابِل مستعمرات آن یعنی سوریه ، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند رفتار کوروش پس از فتح بابل جایگاه خاصی بین باستان شناسان و حتی حقوقدانان دارد . او یهود یان را آزاد کرد و ضمن مسترد داشتن کلیه اموالی که بخت النصر (نبوکد نصر) پادشاه مقتدر بابِل در فتح اورشلیم از هیکل سلیمان به غنیمت گرفته بود ، کمک های بسیاری از نظر مالی و امکانات به آنا ن نمود تا بتوانند به اورشلیم بازگردند و دستور بازسازی هیکل سلیمان را صادر کرد و به همین خاطر در بین یهودیان به عنوان منجی معروف گشت که در تاریخ یهود و در تورات ثبت است.اسکندر پس از رسیدن به ایران و پارسه همگی را به آتش کشید و ویران نمود ولی پس از رفتن به آرامگاه کوروش بزرگ هرگونه صدمه زدن به آرامگاه کوروش را ممنوع نمود و به وصیت وی که در آنجا حک شده بود عمل کرد و آن را سالم گذاشت و رفت تا برای ایندگان باقی بماند . خود اسکندر که دشمن ایرانیان بود نیز کوروش را الگوی و رهبری بزرگ می پنداشت . به باور بسیاری از حقوق دانان کهن آمریکایی و انگلیسی کتاب کوروپدیا - کوروش بزرگ سرلوحه بنیان گذاران آزادی و دموکراسی غربی در جهان بوده است . در جهان امروز یونسکو کورش بزرگ - اسکندر مقدونی و سزار را سه ابر مرد جهان معرفی کرده اند . ولی به راستی موج تبلیغات گسترده غربیان برای سزار و اسکندر یونانی کجا و گمنامی کوروش بزرگ از آسیا که الگو و سرور اسکندر و سزار بوده است کجا ؟ اسکندری گویی اینکه از دیدگاه بزرگی و دانش جهانگشایی برترین روزگار خود بوده ولی فساد اخلاقی و زندگی آلوده اش بر همگان آشکار است . حال آنکه شخصی مانند کوروش بزرگ از همه لحاظ بر سزار و اسکندر برتری داشته است و نامش در قرآن به نام ذوالقرنین و در تورات به نام کوروش فرستاده خداوند آمده است ولی هرگز سخنی از او در ایران نشده است . تندیسی شایسته و بایسته این ابر مرد جهان در ایران وجود ندارد . فیلم و مستند جهانی شایسته وی ساخته نشده است . نامش برای آغاز سال آورده نشده است . فقط ملت ایران بودند که هنوز پس از هزاران سال از درگذشت وی در هنگام آغاز جشن ملی نوروز با سبدها و دسته های گل راهی آرامگاه ابدی وی در پاسارگاد می شوند تا ادای احترام کرده باشند و با منش - کردار و ایران دوستی او پیمانی دوباره بسته باشند . شادی روان پاک این ابر نیک منش جهان را از یزدان پاک خواستاریم . . .
نصب منشور کوروش بزرگ در ایالات متحده آمریکا
منبع:تارنمای سال کوروش بزرگ
در رزومه معمولاً باید تعریف کامل و مشخصی از خودتــــان
بدهید و این یکی از مهمترین مسائل در شناسنامه کـاری
شماست.
رزومه یک خلاصه ی دو یا سه صفحه ای از شما و مهارتها،
دستاوردها، تجارب کاری و تحصیلاتتان است که هـــدف آن
جلب نظر صاحب کار آینده تان است.
رزومـه هـم مثل خود زندگی است. دچار تغییرات و تحولات
زیاد می شـود. باید مداوماً به روز شود و اطلاعات جدید به
آن اضافه شود. اگر می خواهید برای چند شغل در صنعت
های مختلف تـقـاضـای کـار دهـیـد، بـهتر است رزومه های
مختلف درست کنید که در هر کدام به مـهارت هــای خاص
شما در رابطه به آن صنعت اشاره شده باشد.
هدف این مقاله این است که شما را با نکات مهمی در زمینه ی تدوین یک رزومه ی خوب آشنا کنیم.
تاثیر اول
هروقت که می خواهیم یک رزومه درست کنیم، باید خودمان را جای استخدام کننده و کارفرمایی بگذاریم که رزومه ها را بررسی می کند. او باید از میان چندین رزومه، آن که از همه مناسب تر است را انتخاب کند.
شما باید کاری کنید که ابتدا آنها از رزومه ی شما خوششان بیاید و بعد هم همه ی مطالب درج شده در رزومه را به آنها ثابت کنید.
متن رزومه
باید سعی شود که متن رزومه هر چه خلاصه تر باشد. فقط کافی است در آن خلاصه ی کوتاهی از خودتان بدهید، که نباید بیشتر از یک صفحه باشد. اطلاعات نباید به هیچ وجه در رزومه تکرار شوند. این صفحه باید حداکثر از سه پاراگراف به شکل زیر تشکیل شده باشد:
پاراگراف اول: نباید بیش از دو یا سه جمله باشد. در آن مقدمه ی کوتاهی در مورد خودتان و اهداف کاریتان می دهید. همچنین می بایست در مورد طریقه ی اطلاع یافتن شما از آن شرکت توضیحی بدهید، چه روزنامه باشد یا آشنایی در همان شرکت.
پاراگراف دوم: در این پاراگراف باید اطلاعات مربوطه در مورد میزان تحصیلات، مهارتهای تخصصی و توانایی هایتان که برای شرکت مورد نظر مفید خواهد بود را ارائه دهید.
پاراگراف سوم: این پاراگراف آخر باید اطلاعات شخصی شما را به کارفرما ارائه دهد که در صورت نیاز بتوانند با شما تماس بگیرند. حتماً اسم، شماره ی تماس، ایمیل و شماره ی فکستان را ذکر کنید.
آدرس ایمیلتان باید کامل و واضح باشد. مثلاً اگر اسمتان علی اسمیت است، آدرس ایمیلتان باید چیزی مثل ali@email.com باشد.
باید در رزومه اطلاعاتی درج شود که حتماً به کار آن شرکت و پستی که می خواهند برای آن استخدام کنند بیاید. اطلاعات باید واضح و مرتبط باشد.
یک رزومه معمولاً از 5 جزء تشکیل شده است:
اهداف کاری
اهداف کاری به عنوان پیش درآمدی برای یک رزومه ی خوب و اصولی است که همه ی اطلاعات با قاعده و ترتیب منظم شده است. در این بخش باید کارفرما را با اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود در زمینه ی کاری آشنا کنید. و بیان کنید که پیشرفت کاریتان تاکنون در چه حدی بوده است.
این قسمت ارجحیت های کاری شما را به طور خلاصه و مرتب با سایر قسمت های رزومه بیان می کند می تواند فرصت خوبی برای ابراز توانایی هایتان در همان اول رزومه باشد.
به یاد داشته باشید که از تکرار موارد جلوگیری کنید.
تجارب کاری
این قسمت تا حد زیادی می تواند بگوید که چه کارهایی می توانید انجام دهید و چطور و در کجا برای این کارها آموزش دیده اید. ممکن است از مهارت های مورد نیاز برای یک شغل باخبر باشید، اما بیان این مهارت ها می تواند به رئیس آینده تان نشان دهد که شما شایسته ی پستی حتی بالاتر هستید.
به یاد داشته باشید که حتماً تجربه های کاریتان را به ترتیبی معکوس از نظر تاریخی بنویسید. برای هر کار موارد زیر را نیز مشخص کنید:
کارفرما وقتی در مورد تجربه های کاریتان بداند بسیار راغب خواهد بود تا با میزان تحصیلات و آموزش های شما هم آشنا شود.
میزان تحصیلات
اگر تجربه های کاریتان زیاد نبوده باشد، این قسمت اهمیت زیادی پیدا خواهد کرد. برای نوشتن از همان ترتیب معکوس تاریخی استفاده کنید.
در زیر جنبه های اصلی که باید در این قسمت به آن اشاره شود را یادآور می شویم:
اطلاعات اضافی
این قسمت از رزومه می تواند شامل چند زیر مجموعه مثل علایق، دانش های رایانه ای، فعالیت ها، مهارت های زبانی و...باشد. در این قسمت باید به آن دسته از توانایی هایتان اشاره کنید که در دو بخش قبلی ذکر نشده بود.
علایق: در این قسمت میتوانید به علایقتان در زندگی اشاره ای داشته باشید. اگر به دوچرخه سواری یا هر نوع ورزش دیگر علاقه دارید، می توانید ذکر کنید، با این کار کارفرمای شما متوجه خواهد شد که فردی هستید که از زندگی نهایت استفاده و لذت را می برید.
اطلاعات کامپیوتری: بعضی از شغل ها نیازمند داشتن دانش ها و آگاهی هایی در زمینه ی بعضی برنامه های کامپوتر هستند. اگر اطلاعاتی در این زمینه دارید می توانید در این قسمت ذکر کنید.
تخصص های زبانی: اگر قادرید که به زبان هایی غیر از زبان خود مکالمه کنید یا هر تخصصی در یکی از زبان های خارجی دارید باید در این قسمت به آنها اشاره کنید.
منابع
اگرچه بردن نام افراد در رزومه ضروری نیست اما با اینکار، کارفرمای شما می تواند به طور مثال با رئیس سابقتان در مورد شما گفتگو کند و اطلاعاتی کسب کند. اگر مایل نیستید که نام کسی را ذکر کنید می توانید در این قسمت اشاره ای داشته باشید که در صورت نیاز یا تقاضا قادر به ارائه ی منبع هستید.
اگر خواستید از افراد در رزومه خود نام ببرید، حتماً به یاد داشته باشید که قبلش با خود آنها هماهنگی های لازم را انجام داده باشید و کسب اجازه کنید.
حال که با نحوه ی تدوین یک رزومه ی خوب و کامل آشنا شدید، خود را برای مصاحبه آماده کنید...
اگر بـه تازگی ترفیع رتبه گرفته اید، مدیریت یک پروژه عظیم
را به عهده دارید، و یا اینکه به دنبال کسب اطلاعات بیشتر
در زمیـنـه مـدیـریت هستـیـد تا بعدها بتوانید به این منصب
نائل شوید، ما در این قسمت 6 مهارت ضروری برای مدیران
موفق را برای شما بیان می کنیم:
"ابتکار نیاز به سرپرستی، اما افراد نیازمند هدایت و رهبری هستند"
راس پروت
1- دید
ـــــــــــــ
ذهن خود را بر روی تصویرهای بزرگتر متمرکز کنید
باید مطمئن شوید که گروه شما از بالاترین بهره وری برخوردار است. اهداف خود را بر اساس استراتژی های بلند مدت پایه ریزی کنید و آنها را با مقامات ارشد و سایر پرسنل در میان بگذارید. اهداف فردی و گروهی تعیین کنید (البته سعی کنید که تمام آنها واقع بینانه باشند.) تمام خواست ها و آرزوهای خود را در یک سیطره بزرگتر قرار دهید و با یک دید وسیع تر به آنها نگاه کنید.
بلند پرواز باشید
بلند پرواز بودن به معنای جاه طلبی و تجاوز به حقوق دیگران نیست. شما باید از حس بلند پروازی خود زیرکانه استفاده کنید. برای بالا رفتن از نردبان ترقی نباید پای خود را بر سر افراد دیگر بگذارید. بدانید که از شغل خود چه می خواهید و حرکت شما به کدام جهت است. توانایی های بالقوه خود را همواره در جلوی چشمتان قرار دهید. اگر به موقعیت فعلی خود قانع باشید هیچ گاه ترفیع رتبه از آن شما نخواهد شد.
2- اطمینان
ــــــــــــــــــــ
باید خود را به خوبی بشناسید
نقاط قوت و ضعف خود را پیدا کنید و بر روی ضعف هایتان بیشتر کار کنید. از سوال پرسیدن و یا گذراندن دوره های کمک آموزشی ترسی به دل راه ندهید. لازم نیست که همیشه همه چیز را بدانید و بهترین باشید. اگر به جزئیات کار اجحاف کامل ندارید کسانی را به تیم خود دعوت کنید که توانایی آنها در انجام موارد مورد نظر از شما بالاتر باشد. اطراف خود را با افرا کارآمد پر کنید نه با "بله قربان گو" هایی که تنها حرف هایی می زنند که با مزاج شما سازگاری داشته باشد.
مصمم باشید
برای وقایع غیر منظره برنامه ریزی کنید تا اتفاقی روی ندهد که شما در مقابل آن خلع سلاح شوید. اگر تمام اتفاقاتی که ممکن است در طول انجام یک پروژه روی دهد را پیش بینی کنید، آنگاه می توانید با داشتن آگاهی کامل تصمیمات مناسب اتخاذ کنید و کار درست را انجام دهید.
کنترل استرس
چنان که از گذشته مرسوم بوده: " هیچ گاه به دیگران اجازه ندهید که متوجه عرق کردن شما بشوند" اگر به خود مطمئن باشید این حس به دیگران نیز القا می شود و آنها هم نسبت به شما اعتماد پیدا می کنند.
انتقاد پذیر باشید
شما می توانید اعتماد به نفس خود را از طریق پذیرفتن نظرهای منفی دیگران در مورد خود اثبات کنید. زمانی که مورد انتقاد دیگران قرار می گیرید به لاک دفاعی فرو نروید و خود را فردی متکبر و سلطه جو نشان ندهید. در هر انتقاد به دنبال نکته های سودمند و سازنده بگردید و از فرد منتقد تشکر کنید. با این کار حرفه ای بودن و تکامل خود را آشکار می سازید.
3- مهارت های سایرین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"پیش از اینکه به کمک کارمندانتان نیازمند شوید، باید اعتماد آنها را نسبت به خود جلب کنید"
راسل وایت
گوش فرا دهید
به نظرات دیگران توجه کنید و نسبت به پذیرش عقاید مختلف از خود علاقه نشان دهید. از سیاست ها و مشکلاتی که باعث پسرفت تیمی می شوند و اجازه نمی دهند که افراد گروه کار خود را با کیفیت، دقت و علاقه انجام دهند به شدت پرهیز کنید. به گفته های سایرین با دقت گوش کنید که هم بتوانید کیفیت زندگی شغلی خود را بهتر درک کنید و هم بین کلیه امور تعادل برقرار کنید. در چنین حالتی می توانید کارمندان را به سمت مسیر مناسب هدایت کنید.
انعطاف پذیر باشید
یک رهبر قدرتمند لازم نیست که همیشه درست عمل کند. شما باید نسبت به عقاید مخالف، سایر نظرات و ابتکارات نوین از خود روی باز نشان دهید. کلیه پرسنل باید برای پیشنهاد دادن از آزادی عمل برخوردار باشند و بتوانند آزادانه در توسعه و تکمیل طرح های پیشنهادی خود گام بردارند. در چنین شرایطی آنها همواره به دنبال فرصت های تازه ای هستند تا بتوانند وضعیت فعلی شرکت را ارتقا بخشند.
حمایت کنید
در کارها همدلی و شکیبایی خود را آشکار سازید و افرادی را که در انجام وظایف از خود علاقه نشان نمی دهند از امتیازات ویژه محروم سازید. با خدمه و کارکنان با نزاکت برخورد کنید و به آنها احترام بگذارید و نشان دهید که به کارهای فردی شان علاقمند هستید. همیشه به خاطر داشته باشید که چگونگی برخورد شما با افراد دیگر نشان دهنده توانایی های مدیریتی شما است.
4
- افزایش انگیزه
ـــــــــــــــــــــــــــ
اطرافیانتان را تشویق کنید
یک رهبر قدرتمند توانایی تاثیر گذاری در دیگران را دارد. دیگران را تشویق کنید و به آنها انرژی و قوت قلب دهید تا بتوانید از ابتکارات و نوآوری هایشان استفاده کنید.
موفقیت ها را جشن بگیرید
همیشه برای تشکر و قدردانی پیش قدم باشید، مثلا بر روی یک صفحه کاغذ مناسب یک یادداشت بنویسید و از این طریق از افراد سپاسگذاری کنید. هیچ گاه در جمع از کارمندان خود انتقاد نکنید. اگر لازم بود چنین کاری را انجام دهید باید آرامش خود را حفظ کنید وبا او شخصا به صحبت بنشینید. در زمان اخراج کردن هم بهتر است اشاره ای به نقاط مثبت افراد اخراجی داشته باشید. اگر با وجود تلاش های بسیار زیاد، وقت گذاشتن های طولانی مدت و به کارگیری عقاید ابتکاری پروژه شما به موفقیت نرسید، تمام افراد گروه را گرد هم آورید و با هم در مورد راهکارهای رسیدن به موفقیت به مشورت بنشینید و بعد هم تمام تجربه های خود را با یکدیگر در میان بگذارید.
از پرسنل خود پشتیبانی کنید
رهبری به این معنا نیست که همه باید به دنبال شما باشند بلکه باید به آنها بگویید که شما در پشت آنها هستید. به نیاز های کارکنان خود توجه کنید حال چه این نیازها دوره های کمک آموزشی باشند چه ارتقا دستگاهها و به کارگیری تکنولوژی جدید و ... خود را برای آنها به آب و آتش بزنید. شاید همیشه کارها بر وفق مراد پیش نروند اما حداقل این است که آنها می دانند شما همواره حامی و پشتیبان آنها هستید.
کمک کنید
هر زمان که وقت داشتید حتی برای مدت کوتاهی هم که شده سری به بخش های مختلف شرکت بزنید و به کارکنانتان نشان دهید که متوجه تلاش آنها هستید هر چند خود تجربه ای در انجام وظایف آنها ندارید. البته یک مدیر زمانی می تواند به موفقیت دست پیدا کند که همواره دانش خود را به روز کند و اطلاعات کافی در زمینه های مختلف داشته باشد تا بتواند انتظارات خود را به وضوح برای پرسنلش شرح دهد.
5- مسئولیت
ــــــــــــــــــــــ
"بهای رسیدن به بزرگی مسئولیت پذیری است"
وینستون چرچیل
سرزنش های وارده را بپذیرید
اگر اطلاعات غلط مورد استفاده قرار بگیرد و محموله مورد نیاز با تاخیر بدست کارکنان برسد، بالطبع کسب درآمد نیز برای مدتی مختل خواهد شد. مسئولیت اشتباهاتی را که مرتکب آن می شوید به عهده بگیرید به خاطر آن عذزخواهی کنید و اقدامات لازم در رفع مشکل به جود آمده را انجام دهید. اینکه اشتباه از جانب چه کسی سر زده مهم نیست بلکه امری که حائز اهمیت است قبول مسئولیت و تلاش برای حل مشکلات است.
مشکلات را حل کنید
به عنوان یک رهبر شما باید گاهی تصمیمات دشوار و نا خوشایندی را اتخاذ کنید. شما باید کشمکش های موجود را متوقف کنید و به افراد کمک کنید تا تغییر و تحول ها را آسان تر قبول کنند. رمز موفقیت شما برقراری ارتباط است. اگر کارمندان متوجه شوند که شما تا چه حد به شغل خود اهمیت می دهید و برای آن تلاش می کنید، آنها نیز روش های ابتکاری خود را ارائه می دهند و برای رسیدن به موفقیت تمام توان خود را به کار می گیرند.
الگو باشید
همیشه دیگران را متوجه توانایی های خود را در کار کردن کنید. بیطرف باشید و با تمام مسائل عادلانه برخورد کنید و از پارتی بازی هم به شدت پرهیز کنید. به نظرهای مخالف گوش دهید و در هر شرایطی رفتار مناسب از خود نشان دهید و امواج مثبت از خود ساطع کنید.
6- درستی
ـــــــــــــــــــ
"توانایی یک مدیر در استاندارها و معیارهایی منعکس می شود که برای خود پی ریزی می کند"
ری کروک
درستکار باشید
در زمان مواجهه با مواردی که ارزشهای اخلاقی شما را زیر پا می گذارند از خود عکس العمل نشان دهید. اگر از شما درخواست شد که یک کار غیر اخلاقی و یا غیر قانونی انجام دهید به راحتی از انجام آن سرباز زنید. برای حفظ حقوق خود، کارمندان و افرادی که با آنها کار می کنید تلاش کنید.
صادق باشید
در زمان صحبت کردن باید برای گفته های خود اهمیت قائل شوید. اگر نمی توانید قول انجام کاری را بدهید خوب لازم نیست این کار را بکنید. اگر خطایی از شما سر زد، آنرا قبول کنید و به خاطر انجام آن پوزش بطلبید. این روزها که تنها صحبت از "راندمان بالا" و "محدودکردن ضرر و زیان" است فقط با اتکا به صداقت و درستی است که می توانید بر روی مقامات ارشد، مراجعین و کارمندان خود تاثیر گذار واقع شوید.
از شایعات دوری کنید
در مورد افراد دیگر غیبت نکنید و داستان های ناخوشایند را از روی بدخواهی منتشر نکنید. شما باید خیلی قدرتمند باشید که بتوانید چنین جمله ای را بر زبان بیاورید: "من دوست ندارم در مورد کسی که در حال حاضر اینجا حضور ندارد صحبت کنم." این امر نشان دهنده صداقت و درستکاری شماست.
به دیگران احترام بگذارید و متقابلا به آنها اجازه ندهید که در مورد شما به غیبت بنشینند.
تمام تلاش خود را به کار گیریدبرقراری ارتباط
در تمام شرایط اعتماد به نفس خود را حفظ کنید، به دیگران احترام بگذارید و استوار و ثابت قدم باشید. در راه انجام یک پروژه از تمام مهارت ها و توانایی های خود استفاده کنید. اگر نسبت به تعهدات خود وفادار باشید دیگران به شما احترام می گذارند و مورد قدردانی آنها قرار خواهید گرفت.
کارفرمای مسلم و قطعی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"در هر جایی که هستید و با هر گونه امکاناتی که در اختیار دارید کاری را که می توانید انجام دهید"
تئودور روزولت
توانایی رهبری و مدیریت تنها به این معنا نیست که عنوان مدیریت، سرپرست و یا مدیر گروه را یدک بکشید. شغل شما باید همواره مراحل رشد و پیشرفت مداوم را برایتان فراهم آورد. در مورد ندانسته های خود سوال بپرسید، تمام گزینه ها را در نظر بگیرید و کلیه منابع موجود را چندین مرتبه ارزیابی کنید، به طور مداوم از توانایی های خود کمک بگیرید، همواره استعدادهای خود را افزایش دهید و به نداهای درونی تان گوش فرا دهید.
اگر می خواهید شما را به عنوان فردی بشناسند که دارای خصوصیات غریزی مدیریتی است یاید یک شخصیت شکوهمند را در خود پرورش دهید و خود را به صلاح استعدادهای ویژه تجهیز کنید تا بتوانید بر روی افراد مختلف تاثیر بگذارید و در مقابل شما فرمانبردار باشند. ما شما را با دید، اطمینان، مهارت و توانایی، ترغیب و تشویق، مسولیت پذیری و راستی و درستی آشنا کردیم بقیه امور به عهده خودتان است.
پیشنهاد مقاله توسط:مردمان
اگر روزی دشمن پیدا کردی، بدان در رسیدن به هدفت موفق بودی! اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند! اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد
نوشته شده توسط ساناز
چهل سال پیش در روز نهم اکتبر، ارنستو چه گوارا، انقلابی مشهور امریکای لاتین در مدرسهی روستای هیخورا در بولیوی تیرباران شد. تا سالها اسم بردن از "چه" در بولیوی ممنوع بود. اما بهدنبال روی کار آمدن دولت مولارس در بولیوی، هر ساله از چه گوارا تجلیل میشود. در روستای هیخورا مجسمه بزرگی از سر "چه" در کنار صلیب بزرگی قرار گرفته است.
سوزانا، پرستار پیر بیمارستان محلی که جسد "چه" در آن بود، از راه تعریف کردن آنچه که دیده بود برای توریستهای مشتاق امرار معاش میکند. سوزانا خودش جسد را شست و تعداد سوراخهای گلولهها را شمرد. نه تا بودند. او برای توریستها از چشمان باز و خیره "چه"، آرامش صورتش و دهانی با لبخندی زیبا میگوید. سوزانا "چه" را مانند مسیح مقدس، زنده و ابدی میداند. او از زنان دهکده میگوید که پس از تیرباران ارنستو، بدن او را با احترام لمس کرده اند. بدنی شبیه به بدن مسیح که در تابلوهای کلیساها میبینی. زنان حتی حلقههای موی او را قیچی کرده اند! چرا؟ هنوز هم نمیدانند. شاید برای آنکه او را همیشه با خود داشته باشند. بعضیها هم خوشحال بودند چون بالاخره بعد از ماهها ناامنی و زد و خورد، آرامش به روستای آنها باز میگشت. سربازان و سرخ پوستهایی که چه گوارا را لو داده بودند، بر سر تقسیم جوراب و جلیقه او دعوا داشتند. اما این روزها "چه" را با احترام در زمره مقدسین قرار داده و "سنت ارنستو از هیخورا" مینامند.
فرخیلا یکی از زنان سرخپوست به معجزه طره موی "چه" باور دارد. اگر بزهایش گم بشوند و یا بلاهای دیگری نازل شوند، از حلقه موی او کمک میخواهد و به مرادش میرسد. دورا کارده ناس هم در گرفتاری از طره بلوطی رنگ موی "چه" کمک میخواهد که سالهاست مرادش را میدهد. چه کسی باور میکرد که او با داشتن یک شوهر بیمار چهار پسر سالم و قوی بدنیا آورد که هیچگاه مریض نشده اند!
سوزانا از معجزات دیگر سنت ارنستو میگوید: "چه" در هنگام تیرباران بهدست سرجوخه ماریو تران فریاد زد " شلیک کن ترسو، تو فقط یک مرد را میکشی." چشمان ماریو را سال پیش دکترهای کوبایی عمل کردند و بینایی اش را به او بازگردانند!
اما داستان دستهای چه گوارا قصهای جدا است که حتی سوزانا چیزی از آن نمیداند.
در سال 1996 پیتر دکوک فیلمساز هلندی در یک کافه در بارسلونا پناهندهای کوبایی را ملاقات میکند. مرد کوبایی ادعا میکند که میداند جسد ارنستو چه گوارا که در سال 1967 در بولیوی دستگیر و تیر باران شد در کجا دفن شده است. او میگوید که "دستهای" چه گوارا پس از تیرباران از ناحیه مچ قطع و در شیشهای با مادهای محافظ قرار داده شد. و جسد او در نزدیکی فرودگاه فالا گراند در بولیوی دفن شد. "دستهای چه" سرانجام در اختیار ژورنالیست بولیویایی سوآرز قرار گرفته و توسط او از کشور خارج میشود. این ملاقات و حرفهای باور نکردنی مرد کوبایی دکوک را بر آن میدارد که ماجرا را پیگیری کند، اما سر نخی نمییابد. تا آنکه در سال 1997 بهدنبال افشاگری یک ژنرال بولیویایی، استخوانهای ارنستو چه گوارا را در نزدیکی فردوگاه فالا گراند پیدا میکنند. اسکلتی فاقد دو دست که از مچ قطع شده اند. این واقعه پیتر دکوک را وا میدارد که با سوارز ژورنالیست تماس بگیرد اما به نتیجهای نمیرسد. یکسال بعد سوارز به او زنگ میزند و میگوید به دستور وزیر امور خارجه وقت بولیوی، آنتونیو آرگوداس، "دستهای" چه گوارا را مدتی در خانهاش مخفی کرده بود.
پیتر دکوک با ایده ساختن فیلمی مستند درباره این داستان سعی میکند که با سوارز مصاحبه کند. اما با مرگ ناگهانی سوارز و ادعای همسر او که این داستان ساختگی است از اینکار منصرف میشود. اما تهیه کننده فیلم او را برای تحقیق بیشتر و ساختن فیلم به بولیوی میفرستد. در آنجا او افرادی را پیدا میکند که از نزدیک شاهد ماجرا بوده و" دستهای" بریده شده چه گوارا را در اختیار داشته و دست بهدست داده اند.
در این فیلم فوق العاده، مصاحبه شوندگان به بازسازی فضای کافکایی و باور نکردنیای که در آن بسر برده اند پرداخته و ماجرای "دستان چه" را نقل میکنند. روایت آنان پر از تناقض و تضاد است، اما زنان و مردانی که در ماجرا شرکت داشتهاند میگویند که همگی حاضر بودهاند برای حفظ این دستها از جان خود بگذرند.
وفاداری و خیانت، حقیقیت و دروغ، واقعیت و تخیل در این داستان درهم تنیده است. دوستان، دشمنان، قاچاقچیان و مامورین دولت ماجرا را باز میگویند. اما در انتها دو نظر در کنار هم قرار میگیرد. فردی که ادعا میکند "دستان" چه گوارا را، با پست دیپلماتیک به مسکو فرستاده است و کسی که میگوید او" دستان چه" را شخصا به مسکو برده است! پیتر دکوک سرانجام کشف میکند که "دستان چه" از مسکو به کوبا فرستاده شده و در اختیار کاسترو قرار گرفته اند.
او برای فیلمبرداری از مقبره چه گوارا به کوبا میرود و امیدوار است که بتواند رد "دستان چه" را در کوبا دنبال کند. در فیلم تنها عکسی از "دستان" قطع شده چه گوارا را میبینیم که در بولیوی گرفته شده و یکی از مصاحبه شوندگان در اختیار او قرار داده است. دستان قطع شده بر روی روزنامهای قرار دارند. انگشتان جمع شده، رو به بالا و سیاه رنگند مثل آنکه آنها را در جوهر فرو کرده باشند.
پیتر دکوک حدس میزند که دستان بریده چه گوارا پس از انتقال استخوانهای او به کوبا به خاک سپرده شدهاند. او امیداوار است که بتواند روزی با کاسترو در این مورد مصاحبه کند و یا دولت کوبا بالاخره در این مورد اسنادی را منتشر کند.
فیلم "دستهای چه گوارا" در هفدهم می 2006 از تلویزیون هلند پخش شد.