همه چیز در مورد نان

نان به ماده‌ای غذایی که از خمیر نمودن ماده اصلی آرد و مایه خمیر و ترکیب آنها با آب یا روغن و بعضا نمک وشکر و طبخ خمیر مذکور در تنور یا فر بدست می‌آید گفته می شود.

نانها انواع مختلفی دارند که بر اساس آداب اقوام و ملل مختلف متفاوتند و هریک به تناسب و فراخور اقلیم مردم منطقه طبخ می‌شوند. به عنوان نمونه در مناطق سردسیر در ترکیب خمیر نان از چاشنی‌های گرم نظیر زنجبیل و یا حتی فلفل استفاده می‌شود. همچنین در مناطق استوایی در ترکیب آرد و یا خمیر نان از خرما استفاده می‌گردد.
نان مهمترین منبع غذایی در تغذیه انسان و تامین کننده قسمت عمده کالری و پروتئین و ویتامینهای گروه B بوده و از نظر مواد معدنی نیز دارای اهمیت می باشد .
ترکیبات نان :آرد،آب ،روغن ،نمک ،شکر،مخمر ،امولسیفایرها
انواع نان های ایرانی :
در حال حاضر انواع مختلفی از نان از جمله سنگک، تافتون، لواش و بربری در ایران به مصرف می رسند که خوشبختانه این نان ها تا اندازه ای از شر الک های چند صفر مصون مانده اند. هر چند متاسفانه در گوشه و کنار نان سفید به چشم می خورد و فروشندگان ادعا می کنند که این نان ها را با آرد چند صفر تهیه کرده اند.

نان در فرهنگ های مختلف
تفاوت های چشمگیری در طرز تهیه نان در نقاط مختلف دنیا وجود دارد. در ایران، جدا از تهیه نان های فانتزی که طرز تهیه آنها از خارج آمده، انواع سنتی نان پخت می شود؛ از جمله نان لواش، سنگک، بربری، تافتون که هر کدام طرز تهیه ویژه خود را دارند.

در کشورهای خارجی معمولاً از نان هایی که بافت صافی داشته و به صورت برش های نازک بسته بندی شده اند استفاده می کنند. این نان ها به نان تست معروفند. در تهیه انواع ساندویچ معمولاً از گروه دیگری از نان ها تحت نام باگت«baguette» استفاده می شود. این نان ها ضخیم هستند و داخل شان فضای آزادی وجود دارد که مواد داخل ساندویچ را در این قسمت جا می دهند. نانواها اغلب از کنجد برای تزئین و هم برای طعم دادن  به انواع نان استفاده می کنند.
روش صحیح نگهداری نان
- چیدن نانهای داغ بر روی هم کپک زدگی را تسهیل و تسریع می کند و ضایعات نان را تشدید می کند . پس از دسته کردن نان داغ پرهیز کنید .
- نان سرد شده را به قطعات مورد نظر برش دهید و آن را در سفره های پارچه ای و یا پلاستیک فریزر قرار دهید و درب آن را بخوبی ببندید از پیچیدن نان در روزنامه خودداری کنید .
- ازخوردن نان سبوس دار در وعده های غذایی خود غافل نشوید مصرف نان سبوس دار در هروعده غذایی 40-30 % خطر ابتلا به بیماریهای قلبی و گوارشی را کاهش میدهد .
- خوردن نان سبوس دار مانع از جذب سریع قند و چربی در خون می گردد .
- نانهای تیره ( حاوی سبوس بیشتر ) ارزش غذایی بالاتری نسبت به نانهای سفید و روشن دارند .
- قرار دادن نان در یخچال , بیات شدن را تسریع می نماید . نان باید در سردخانه یخچال یا طبقات پایین فریزر نگهداری شود .
- از گذاشتن مواد خام مانند گوشت , سبزی و ... بر روی نانها یا در کنار نانها خودداری کنید زیرا در این حالت عوامل بیماری زا به نان نفوذ می کند .
- بین حرارت و رطوبت و کپک زدگی نان رابطه مستقیم وجود دارد پس از نگهداری نان در مکانهای مرطوب خودداری کنید .
عیوب نانهای حجیم ونیمه حجیم و علل وروش رفع آنها
نامطلوب بودن مزه نانها و علل آن :
1- بی مزه بودن نان :
به دلیل عدم استفاده از خمیر ترش و یا نانهایی که در خمیر آنها مقدار بسیار کمی اسید استیک تشکیل می شود , بی مزه می باشند .
2- مزه خمیری نان :
در صورت فقدان الاستیسیته , نان در هنگام جویدن در دهان جمع شده و به صورت توده خمیری در می آید و به همین علت مواد آروماتیک موجود در نان نمی توانند بعلت جمع شدن توده خمیری در پرزهای زبان قرار بگیرند به همین جهت  نان خمیری و بی مزه به نظر می رسد .
3- ترش بودن مزه نان
در اثر مصرف زیاد خمیر ترش و تولید زیاد اسید در خمیر و یا بکار گیری مواد پخت حاوی اسید بوجود می آید .

 بو و مزه نا و کپک زدگی
  در صورت نگهداری غلات و یا آرد در شرایط مرطوب , فعالیت میکروارگانیسم ها و قارچهای کپکی افزایش یافته و تغییراتی در بو و مزه ایجاد می شود .
 فرورفتگی هایی که گاهی پس از سرد شدن در کف و دو طرف نانهای تست ایجاد می شود :
    وقتی قالب نان وارد فر می شود حجم خمیر , سریعاً افزایش می یابد به دیواره ای قالب فشار وارد می کند و دیواره های قالب مانع از افزایش حجم خمیر می شود و ناچار خمیر در قسمت بالا , شروع به افزایش حجم می کند و سپس در زیر و اطراف نان پوسته تشکیل می شود .
عوامل منع مصرف نان :
کپک زدگی نان ـ هر گونه بوی ترشیدگی ـ ر شته ای شدن بافت نان(موقع برش نان حجیم) ـ نرم و چسبنده شدن مغز نان همگی از عوامل منع مصرف نان به حساب می آیند که به دلایل زیر روی می دهند:
1- رطوبت زیاد نان
2- بسته بندی نامناسب نان
3- بسته بندی نان به صورت داغ
4- آلودگ عاری ی محل بسته بندی
5- سطوح , ماشین آلات و وسایل کار آلوده در محیط نانوایی
6- عدم رعایت بهداشت در تهیه نان و غیر بهداشتی و ناسلامت بودن مواد اولیه و ...
7- مصرف کننده نان در صورت مشاهده هر گونه علامت غیر طبیعی در نان بایستی از مصرف آن خودداری نماید

  مطالب این بخش از سایت

www.iranianuk.com

10خصوصیت زوجهای خوشبخت

عشق راهی برای ابراز احساسات است....اما برای ابراز عشقتان نباید حتماً منتظر مناسبات و فرصت های خاص باشید. با به کار بستن این عادات ساده اما مهم در زندگی خود، رابطه عشقیتان را بیش از پیش رونق بخشید تا شما نیز جزء زوج های خوشبخت به حساب بیایید.

1. حداقل روزی یکبار به همسرتان بگویید "دوستت دارم." مطمئن باشید که همسرتان به شنیدن این کلمات نیاز دارد.

2. موقع سلام و خداحافظی همدیگر را در آغوش گرفته و ببوسید.

3. تا پایان عمرتان، قرار ملاقات های عاشقانه تان فقط با همسرتان باشد. با همسرتان حتی بیشتر از زمانیکه دوست پسر یا دوست دخترتان بود رفتار کنید. یادتان باشد که همیشه باید عاشق و معشوق باقی بمانید. پس وقتی برای شام بیرون می روید، درب را برای خانمتان باز کنید، صندلی را برای وی بیرون بکشید، و موقع قدم زدن دست های همدیگر را بگیرید.

4. مسائل پیش پا افتاده را جدی نگیرید. می توانید اجازه دهید که عادات بد همسرتان اعصابتان را به هم بریزد و اذیتتان کند. می توانید هم این عادات را بپذیرید و برای بهبود وضعیت تلاش کنید. آیا همسرتان عادت دارد در خمیردندان را موقع مسواک زدن باز بگذارد؟ خمیردندانتان را جدا کنید. آیا شوهرتان عادت دارد لباسهایش را در همه جای خانه پخش کند؟ توجه نکنید، یا اگر هم خیلی اذیتتان میکند آنها را جمع کنید، و همیشه به خاطر داشته باشید که در قبال این گذشت شما، همسرتان هم کارهای فوق العاده ای برایتان خواهد کرد.

5. به جنبه مثبت قضیه فکر کنید. به جای اینکه در مورد راه هایی که همسرتان موجب یاس و ناراحتی شما می شود فکر کنید، در مورد همه چیزهای مثبتی درمورد او فکر کنید که همیشه نظرتان را جلب می کرده است.

6. وقتی عصبانی می شوید، کمی صبر کنید. وقتی هر دوی شما عصبانی هستید، اصلاً با هم صحبت نکنید. چند دقیقه صبر کنید، بیرون رفته و کمی قدم بزنید، یا روی تخت دراز بکشید. برای مدتی از همدیگر دور شوید. یک مکث کوتاه به هر دو شما این امکان را می دهد که به جای ناراحت کردن و رنجاندن همدیگر، عاقلانه درمورد چیزی که موجب ناراحتیتان شده است با یکدیگر صحبت کنید.

7. هیچوقت از اسرار و ضعف های همسرتان برعلیه او استفاده نکنید. آنچه که به نظر غیر مهم، جزئی، و پیش پا افتاده می آید ممکن است در نظر همسرتان بسیار جدی و پراهمیت باشد. باید تشخیص دهید که چه چیز برای همسرتان مهم است و به هیچ عنوان درمورد آن با دوستانتان، مادرتان، خانواده همسرتان و یا هیچ کس دیگر صحبت نکنید. همچنین سعی نکنید موقع دعوا آن مسائل را به رخ او بکشید. یک رابطه عاشقانه رابطه ای است که طرفین بتوانند به همدیگر اعتماد کنند و رازهای درونیشان را برای هم مطرح کنند.

8. اول به همسرتان فکر کنید. اگر هر دوی شما اینکار را انجام دهید، مطمئن باشید رابطه ای بسیار لذت بخش در انتظارتان خواهد بود. تا می توانید در جواب درخواست های همسرتان پاسخ مثبت بدهید و تلاش کنید که زندگی را برای او راحت تر کنید و مطئن باشید او نیز همین کار را برای شما خواهد کرد.

9. به همسرتان احترام بگذارید. به هیچ عنوان درمورد همسرتان پیش کسی بدگویی نکنید. وقتی درمورد او صحبت می کنید، بگذارید عشق و احترام شما برای همه آشکار شود.

10. هر روز زمانی را به باهم بودن اختصاص دهید. ببینید چه کاری برای هر دو شما بهتر است....با هم غذا بخورید، آخر شب وقتی کنار هم روی تخت دراز کشیده اید فیلم تماشا کنید، با هم برای قدم زدن بیرون بروید و کارهایی از این قبیل. حتی می توانید کارها را باهم مخلوط کرده و برنامه تان را متنوع کنید. اگر یکی از شما در مسافرت به سر می برد، شب ها به همسرتان زنگ بزنید و صدایش را بشنوید. فقط مهم این است که زمانی را کنار هم بگذرانید.

یادتان باشد...هرچه بیشتر برای رابطه تان وقت بگذارید، بیشتر عایدتان می شود. بگذارید عشق و عاشقی بخشی از زندگی روزانه شما را از آن خود کند.
 مقاله توسط: مردمان

تا اطلاع ثانوی ... !

 

میون این همه بلاگ          به من نکن پیله دیگه

تــــــا  اطلاع  ثانوی           طنازی تعطیله دیگه

 

تــــــا  اطلاع  ثانوی           نه شعر دارم نه نثر مفت

طنزمو پنهون می‌کنم        لای کتابای کلفت!

 

می‌خوام که توی وبلاگم     تابلوی تعطیل بزنم

ذهنمو تخته‌ش بکنم         یه مدتی بیل بزنم!

 

تــــــا  اطلاع  ثانوی           طنازی تعطیله دیگه

میون این همه بلاگ          به من نکن پیله دیگه

 

تــــــا  اطلاع  ثانوی           رندی رو بی‌خیال می‌شم

به هیچ‌کسی گیر نمی‌دم     آخر ضدّ حال می‌شم

 

تــــــا  اطلاع  ثانوی           تو سفره ته‌دیگه، دیگه

تــــــا  اطلاع  ثانوی           تو کفش ما ریگه، دیگه

 

ماستو با آب قاطی بکن     همش بزن تا بشه دوغ

رندی رو از ما یاد بگیر        به هیچ‌کسی نگو دروغ

 

جمله به جمله، خط به خط    طنــزای قبلیمـــو بخـــون

بذار که مــن خیال کنـم      خاطرخوامن یه مشت جوون

 

تــــــا  اطلاع  ثانوی           طنازی تعطیله دیگه

میون این همه بلاگ          به من نکن پیله دیگه

 

تــــــا  اطلاع  ثانوی           تو کفش ما ریگه، دیگه

پلو خورشت نمی‌پزیم       تو سفره ته‌دیگه، دیگه

 

تــــــا  اطلاع  ثانوی           نمی‌بینی منو دیگه

تــــــا  اطلاع  ثانوی           برو دیگه! برو دیگه!!

از www.marderend.blogfa.com

بحرین چگونه از خاک ایران جدا شد؟

مجمع الجزایر بحرین از قدیم الایام بخشی از امپراتوری ایران پیش از اسلام بوده است،‌ولی اعراب ساکن آن جزیره به علت دوری از شعاع عمل حکومت و نیروهای مرکزی ایران به طور مکرر مشکلات و دردسرهای زیادی برای حکومت مرکزی ایران ایجاد می‌کرد؛‌ بنابراین منطقه خلیج فارس را توأم با اغتشاش و آشوب و راهزنی ساخته بودند. تا اینکه شاپور دوم پادشاه ساسانی ( ملقب به شاپور بزرگ و ذوالکتاف ،‌309-337 م) با قوای کامل و کشتیهای متعدد جنگی به بحرین لشکرکشی کرد و شورشیها را با شدت عمل سرکوب کرد. به نحوی که تا زمان سقوط دولت ساسانی به دست اعراب ( 651م.)‌ آرامش کاملی در آنجا برقرار بود. عربها بعد از اسلام تشکیلات اداری سرزمینهای فتح شده را تغییر نمی‌دادند؛‌ زیرا تشکیلات اداری که جانشین آن کنند نداشتند به جای آن،‌ از مرد م آن سرزمینها که آنها دارای تمدن و فرهنگی درخشان و بعضا بالاتر از تمدن اعراب بودند برای ایجاد و اداره تشکیلات اداری – اسلامی استفاده می‌نمودند و این روش به آنان کمک شایانی می‌کرد.
بحرین از آغاز تشکیل امپراتوری اسلامی و بویژه در عصر بنی امیه ،‌از مرکزیتی ویژه در حرکتهای سیاسی و برخوردهای عقیدتی در منطقه خلیج فارس برخوردار شد. در سال 72 ه. ق (‌691 م . )‌ گروهی از خوارج به رهبری "‌ ابوفدک "‌ قیام بزرگی علیه حکومت اموی بر پا کردند و بحرین را از تابعیت خلفای اموی خارج ساختند فردی به نام "‌ مسعود بن ابی زینب عبدی "‌ در سال 105 ق . با اخراج والی اموی حدود بیست سال بر این مجمع الجزایر حکومت مستقل داست. در سال 151 والی بحرین ضد حکومت خلفا قیام کرد. حدود صد سال بعد قیام بردگان و سیاهپوستان منطقه به رهبری فردی ملقب به "‌ صاحب الزنج "‌ تمامی خلیج فارس را تحت تأثیر قرار داد. به دنبال آن گروهی دیگر به رهبری فردی ایرانی به نام "‌ ابوسعید بهرام جنابی "‌ (‌یا گناوه‌)‌ علیه حکومت خلفا قیام کردند و یک جنبش آزادیخواهی را در منطقه گستراندند این جنبش که قیام ابوسعیدی یا قرمطی ( ابوسعید از پیروان حمدان قرمطی بود )‌نام گرفت،‌ از سواحل ایرن آغاز شد و ابوسعید با رفتن به بحرین آنجا را کانون مناسبی برای تحرک یافت .
پس از حمله اعراب به ایران و اشغال این کشور ،‌ بحرین کماکان جزء ایران اسلامی باقی ماند.و تا قبل از قدرت رسیدن سلسله صفویه - که پس از مدتهای طولانی ایران مجددا دارای یک حکومت واحد و متمرکز شد- سرزمین ایران شاهد حکومتهای غیر متمرکز و محلی متعددی بود که همواره در رقابت قدرت و جنگ و نزاع با یکدیگر بودند ،‌ بویژه اینکه ،‌حمله وحشیانه و گسترده مغولها به ایران نیز (‌در سال 1220 م. )‌همه چیز را بکلی دگرگون و آشفته ساخت ؛ ولی باید اشاره کرد که بحرین همواره قسمتی از حکومتهای متشکل محلی در بخشهای جنوبی ایران محسوب می‌شد.
تا اینکه در اوایل قرن شانزده میلادی با هجوم استعمار پرتغال به منطقه اقیانوس هند و خلیج فارس (‌در سال 1506) ،‌ بسیاری از نقاط استراتژیک منطقه و از جمله جزیره هرمز و مجمع‌الجزایر بحرین نیز (‌ در سال 1521) به تصرف و اشغال آنها در آمد. پس از گذشت حدود یک قرن از اشغال پرتغالیها،‌ شاه‌عباس در سال 1602 با لشکرکشی به بحرین آنجا را از تصرف اشغالگران خارجی آزاد کرد و مجددا به ایران ملحق شد . پس از آن ،‌مجمع الجزایر بحرین مدت 180 سال در اختیار و تحت نظر کامل حکومت ایران بود. سپس ،‌ در سال 1783 (‌یا 1782 ) " شیخ احمد بن خلیفه "‌ از قبیله "‌بنی عتبه "‌ و از خاندان "‌خلیفه "‌ که از منطقه نجد در مرکز عربستان به کویت مهاجرت کرده بود )‌ به این سرزمین حمله و پس از شکست سربازان ایرانی بر آن استیلا یافت . از آن پس،‌ حکومت بحرین با حمایت همه جانبه سیاسی – استعماری انگلستان در اختیار اعضای خاندان "‌ خلیفه "‌ ( آل خلیفه )‌ قرار گرفت.
باید به این نکته مهم اشاره کرد که وضعیت و ثبات حکومتها در ایران همواره مستقیما در اوضاع سیاسی و سرنوشت بحرین نیز تأثیر گذار بوده است،‌ چنانکه مثلا پس از فوت شاه عباس اول – پادشاه قدرتمند صفوی - ،‌ و ضعف جانشینان او ، راهزنان دریایی عرب تبار مستقر در بحرین نیز شروع به دست‌اندزی به خلیج فارس و مناطق اطراف آن کردند و در واقع تا مدتی اثری از حاکمیت ایران بر بحرین باقی نماند. در خلال این مدت نیز استعمار کهنه و قدرتمند انلیس در رقابت با قدرتهای استعماری دیگر در منطقه،‌ و نیز در راستای سوء استفاده از اوضاع آشفته و نابسمان منطقه و ضعف قدرتهای همجور آن ،‌ شیوخ عرب خلیج فارس را در کنترل و اراده خود در آورد و بالاخره در سال 1820 پس از قلع و قمع دزدان دریایی و برده فروشان ،‌ قرادادها تحت الحمایگی را با رهبران شیخ نشینهای خلیج فارس و از جمله بحرین به امضا رساند ( ر. ک . : بخش استعمار انگلستان )‌.
شیخ سلمان بن احمد ( شیخ بحرین )‌ در ژانیه 1820 "‌قرارداد صلح عموی "‌ یا "‌ قرارداد اساسی "‌ (‌ و در واقع همان قرارداد انقیاد و تحت الحمایگی )‌را با انگلستان امضا کرد،‌ او به علت استحکام قدرت و سلطه اش بر بحرین ، ‌خود را تحت الحمایه انگلیس اعلام کرد و پرچم آن کشور را بر فراز مقر دارالحکومه خود برافراشت!‌ بدین ترتیب ،‌از این زمان به بعد تا مدت 150 سال ،‌بحرین زیر نفوذ و سلطه انگلستان قبل گرفت و طبعا حکومت ایران را با یک مشکل جدی سیاسی و ارضی روبرو کرد.
قابل تذکر است که "‌ محمد بن خلیفه "‌ حاکم وقت بحرین و نوه سلمان بن احمد با وجود اینکه در سال 1861 پیمانی را با کمپانی هند شرقی انگلیس درباره منع اقدامات جنگی ‌دزدی دریایی و تجارت برده در خلیج فارس امضا کرده بود،‌ زیر بار نفوذ انگلیس نمی‌رفت . به همین علت نیروی دریایی انگلیس در سال 1867 شهر منامه (‌پایتخت فعلی بحرین ) را گلوله باران کرد؛‌ ولی " عیسی بن علی "‌ جانشین وی در سل 1868 طی انعقاد عهدنامه‌ای ، ‌رسما به تحت الحمایی انگلیس گردن نهاد. پیرو آن ،‌ دولت ایران (‌در زمان سلطنت ناصرالدین شاه)‌ طی یادداشتی به سفارت انگلستان در تهران به این اقدام دولت مذکور اعتراض کرد. دولت انگلستان در پاسخ این یادداشت ،‌اعلام کرد که هدف از امضای پیمان یاد شده ،‌برقراری نظم و امنیت در خلیج فارس بوده است و اگر دولت ایرن خود چنین مسئولیتی را برعهده گیرد، دولت انگلیس از آن استقبال خواهد کرد! در این پاسخ تصریح شده بود که اگر از شیخ بحرین حرکتی سر بزند که مستلزم اقدامات جدیدی از طرف دولت انگلیس باشد ،‌دولت ایران در جریان قرار خواهد گرفت!‌ پس از آن نیز مجددا شیخ بحرین در سالهای 1880 و 1892 قراردادهای تحت‌الحمایگی دیگری را (‌مشابه قراردادهای تحت الحمایگی با سایر شیخ نشینها)‌ با انگلستان به امضا رساند.
دولت ایران در مدت یک و نیم قرن حاد شدن مسأله بحرین (‌1820 -1970 )‌و دخالت و سلطه انگلستان بر آن جزیره،‌ هیچگاه جدایی بحرین از خاک ایران را نپذیرفت ولی در عین حال قدرت انجام عمل حادی علیه انگلیس را نیز نداشت. گفتنی است در داخل بحرین جدا از شیوخ آن که عمدتا وابسته و زیر نفوذ شدید انگلستان بودند،‌ از اوایل قرن بیستم به بعد بعضا جنبشهای مخالف سسیاستهای انگلستان مشاهده می‌شد؛ مثلا در سال 1911 جمعی از بازرگانان و ملی گرایان بحرین خواستار محدود شدن نفوذ انگلستان و ایجاد کمیته داوری برای حل اختلافات فیمابین به خاطر صید مروارید شدند؛‌ ولی رهبران این گروه به وسیله مقامات انگلیسی مقیم بحرین دستگیر و به هندوستان تبعید گردیدند. ضمنا پیرو چالش قدرت دولتهای عثمانی و انگلیس بر سر حاکمیت بر بحرین ،‌پیمان شناسایی استقلال بحرین در سال 1913 به وسیله دولتهای مذکور به امضا رسید که با بروز جنگ جهانی اول ناکام ماند!‌
قدرت و نفوذ انگلستان در سال 1923 با خلع شیخ عیسی از حکومت بحرین افزایش یافت و به ویژه با انتصاب "‌ چارلز بلگریو ‌" ‌ به عنوان مشاور انگلیسی حاکم جدید، و چندی بعد با انتقال پایگاه دریایی انگلیس از بندر باسعیدو (‌در غرب جزیره قشم ) به بحرین و انتقال مقر نماینده سیاسی انگلیس در خلیج فارس از بوشهر به بحرین،‌ این قدرت و نفوذ وسیعتر و با ثبات تر شد. مقارن این تحولات و پس از انتقال سلطنت از سلسله قاجار به پهلوی ،‌ ایران خواستار اعاده حق حاکمیت خود بر این سرزمین شد. در مقابل ،‌ حکومت بحرین نیز با مشورت و خط دهی مشاوران و کارگزاران انگلیسی مقیم بحرین بر آن شد تا ساختار جمعیتی و مذهبی این شیخ نشین کوچک را حتی الامکان با اکثریت دادن به عربها سنی مذهب از کشورهای عربی به بحرین تشویق شد و هزاران تن فلسطینی و اعراب دیگر از کشورهای مختلف عرب به بحرین هجوم آوردند.
یکی از ویژگیهای مهم بحرین عبارت از ترکیب جمعیتی (‌نژادی )‌ و مذهبی آن است. با توجه به پیشینه تاریخی بحرین و وابستگی آن به ایران ،‌تعداد زیادی از ساکنان آن ایرانی تبار هستند که در بخشهای گوناگون کشور مشغول به کار هستند. چنانکه با وجود تغییر و تحولات گسترده در این امر در خلال دهه‌های گذشته ، حتی بر اساس منابع آماری کشور انگلستان 20 درصد بافت نژادی آن را در پایان دهه 1980 ایرانیان تشکیل می‌دادند! ضمنا حدود 60-70 درصد مسلمانان بحرین را شیعیان و تنها 30- 40 درصد آنان را سنیان تشکیل می‌دهند . در حالی که با وجود اکثریت شیعیان ،‌قدرت سیاسی در دست مذهبان است و این امر یکی از نقا ضعف امنیت ملی آن کشور است . همین امر گاه به گاه مشکلاتی سیاسی بر بحرین به وجود آورده است،‌ چنانکه مثلا در سال 1953 شیعیان بحرین که از افزایش سریع مهاجرت کارگران عرب سنی مذهب و تغییر مصنوعی ساختار جمعیتی نگران و ناراضی بودند ،‌ شورش کردند . لذا برخورد بین گروههای شیعه و سنی بحرین توسعه یافت و پس از چندی رهبران گروهها با تشکیل ‌" کمیته وحدت ملی "‌ ( لجنه الاتحاد الوطنی ) به یک آرامش نسبی رسیدند. در دورن سلطنت محمدرضا شاه ،‌ حداقل در دو برهه زمانی مسأله مالکیت و حاکمیت ایران بر بحرین به صورت حادتر مطرح شد . در اسفند 1329 در لایحه مربوط به ملی کردن صنعت نفت ایران که برای تصویب به مجلس شورای ملی ارائه شد،‌ "‌ شرکت نفت بحرین "‌ نیز در طرح ملی شدن قرار داشت ؛‌ چرا که مجمع الجزایر بحرین بخشی از سرزمین ایران را تشکیل می‌داد بار دوم در آبان ماه 1336 هیأت وزیران با حضور شخص شاه لایحه‌ ای را برای تقدیم به مجلس آماده کردند که به وضوح نشان دهنده حق و ادعای مالکیت ایران به بحرین بود. در این لایحه کشور از نظر اداره سیاسی به چهارده استان تقسیم می‌شد که بحرین استان چهاردهم را تشکیل می‌داد. بدین ترتیب ،‌ از دیدگاه ایران ،‌منطقه بحرین از استان فارس جدا می‌شد و خود استان مستقلی را تشکیل می‌داد. این اقدام ایران مورد اعتراض مطبوعات و دولت انگلستان و نیز نارضایتی اعراب قرار گرفت. علیقلی اردلان وزیر امور خارجه وقت ایران در سخنرانی خود در مجلس شورای ملی در پاسخ به اظهارات مقامات انگلیسی در مجلس عوام آن کشور ، اظهار داشت که حق حاکمیت ایران بر بحرین از اواخر قرن هجدهم به بعد تنها بر مبنای ادعای محض نبوده است ،‌بلکه "‌ در واقع و بنا به دلایل و شواهد عینی ،‌ ایران بر بحرین حکومت می‌رانده است و شیوخ [ بحرین ]‌ نیز هر زمان که آزاد بوده‌اند و حکومت مرکزی [ ایران ]‌ نیز قدرتمند بوده است،‌ خودشان را خراجگزار و تابع حکومت ایران دانسته‌اند "‌ ؛‌ ولی در پاسخ به اعتراض اعراب اعلام کرد، "‌ برادران عرب ما باید بدانند که بحرین جزئی از پیکر ماست و مسأله بحرین از جمله منافع حیاتی ایران به شمار می‌آید" .
اهمیت سیاسی – استراتژیک بحرین در دهه 1960 افزایش یافت ،‌ به ویژه اینکه ایران شاهد افزایش فعالیتهای انقلابی اعراب در سواحل خلیج فارس در خلال سالهای 1964- 1965 بود؛‌ ولی حضور نظامی انگلیس در منطقه و نیز بندر عدن تا اندازه‌ای ترس ایران را کاهش می‌داد ؛‌ ولی در نوامبر 1967،‌ نیروهای انگلیسی پیرو جنگلهای داخلی یمن از بندر استراتژیک عدن ( نزدیک باب المندب و ابتدای جنوبی دریای سرخ )‌ خارج شدند و پیرو آن ،‌ (‌جمهوری دموکراتیک خلق یمن )‌ ( یمن جنوبی )‌ به عنوان یک کشور سوسیالیستی افراطی شکل گرفت . این کشور بزودی از جنبشهای انقلابی و چپگرای منطقه به حمایت برخاست و در این راستا با ایران و نیز کشورهای میانه رو ( و غرب گرای ) عرب به عنوان "‌ کشورهای مرتجع "‌ شروع به مقابله و مخالفت کرد.
انگلستان پس از خروج از عدن (‌یمن جنوبی)‌ ،‌نیروهایش را به بحرین منتقل کرد و بدین ترتیب پس از عدن ،‌مجمع الجزایر بحرین به عنوان پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج فارس مطرح شد . مدتی بعد در ژانویه 1968 ،‌پس از اینکه انگلستان اعلام کردکه نیروهایش را تا پایان سال 1971 از شرق سوئز خارج خواهد کرد،‌ دولت ایران از این تصمیم استقبال کرد و اعلام کرد که از حق حاکمیت خود بر بحرین منصرف نشده است. سپس ،‌ با طراحی و هدایت انگلستان قرار شد فدراسیونی متشکل از نه شیخ نشین جنوب خلیج فارس و از جمله بحرین در قالب یک کشور واحد پس از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه تشکیل شود،‌بویژه شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از مسأله خروج آتی نیروهای انگلیسی ،‌و ادعای مالکیت ایران بر بحرین آن را یک مشکل امنیتی برای آینده مجمع الجزایر دانست و بنابراین حل این مشکل را پیوستن بحرین به فدراسیون یاد شده دانست .
عکس‌العمل ایران نسبت به تشکیل این فدراسیون با شرکت بحرین قابل پیش بینی بود؛‌ چرا که بر خلاف موضعگیری همه کشورهای عرب ، ‌ایران با تشکیل چنین فدراسیونی مخالفت کرد . اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه ایران در تاریخ 17 تیرماه 1347 در بیانیه رسمی شدیداللحنی اعلام داشت: "‌ ایجاد چیزی به نام فدراسیون امارات خلیج فارس با شرکت جزایر بحرین از دیدگاه ایران مطلقا قابل قبول نیست "‌
محمدرضا شاه نیز به نوبه خود اعلام کرد ایجاد این فدراسیون چیزی جز یک اقدام استعماری و امپریالیستی و تلاش برای بازگشت انلگیس به منطقه از "‌درب پشتی " منطقه نیست. او هشدار داد که ایران در صورت لزوم برای حفظ منافع تاریخی و حقوق سرزمینی خود قدرتمندانه اقدام خواهد کرد.
در این میان‌، مذاکرات آشکار و پنهان میان ایران ،‌انگلستان ،‌عربستان سعودی و آمریکا انجام می‌گرفت . یکی از مواضع موجود بر سر حل مسأله بحرین – جدا از سیاستهای استعماری انگلستان – حمایت عربستان سعودی (‌به عنوان کشور عرب با نفوذ منطقه )‌از خواسته‌ها و آمال شیخ بحرین و نیز مرز آبهای سرزمینی و فلات قاره دو کشور بود. تضاد منافع دو کشور چنان بودکه شاه برنامه دیدار رسمی‌اش از عربستان سعودی را در اوایل سال 1968 (‌1347) به تعویق انداخته بود. بالاخره با مذاکرات طرفین اولین قدم قابل توجه در حل اختلافات دیرین دو کشور بر سر مرز فلات قاره و مالکیت جزایر فارسی و عربی در تاریخ 24 اکتبر 1968 با امضای یک موافقتنامه انجام گرفت . مذاکرات و توافقهای پنهانی بین ایران و انگلستان و آمریکا و نیز امضای توافقنامه فوق باعث شد ایران در مورد مسأله بحرین کوتاه بیاید و تا اندازه‌ای عقب نشینی سیاسی کند.
شاه در دیدار رسمی خود از هندوستان ،‌در یک مصاحبه مطبوعات در "دهلی نو"‌ در تاریخ 4 ژانویه 1969 اعلام کرد که "‌ اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم [ ایران ]‌ نباشند"‌ ایران از ادعاهای سرزمینی اش نسبت به این جزیره خلیج فارس دست خواهد کشید. وی گفت چنانچه سیاست بین المللی خواهان آن باشد،‌ ایران نیز خواست مردم بحرین را می‌پذیرد . شاه تأکید کرد که ایران مخالف استفاده از زور برای حل مسأله ارضی بحرین است. وی در پاسخ به این سوأل که آیا او پیشنهاد انجام یک انتخابات عمومی یا رفراندومی در رابطه با کسب نظر مردم بحرین را دارد یا خیر پاسخ داد:‌
من نمیخواهم دراین زمان وارد جزئیات مربوط به این سوال بشوم ؛ ولی هر نوع وسیله ای که بتواند به یک روش رسمی و مورد پذیرش شما و ما و تمامی جهان نشانگر خواست مردم بحرین باشد ،‌ مطلوب خواهد بود
وی در ادامه پاسخ به سؤال فوق اشاره کرد که بحرین 150 سال پیش به وسیله انگلیس از ایران جدا شد واکنون خودش در حال ترک خلیج فارس است، ولی انگلیس نمی‌تواند آنچه را که از ایران بازستاده بدون رضایت این کشور به طرف دیگری بدهد و در عین حال ،‌ ایران پس از خروج انگلستان در پی اشغال بحرین نخواهد بود،‌ بنابراین چنین حالت و دوره‌ای یک وضعیت غیر امنیتی ایجاد خواهد کرد. این سخنان و اظهار نظرهای رسمی شاه نشان دهنده رسیدن به یک نقطه سازش و توافق منطقه‌ای بین شاه و قدرتهای بزرگ و در عین حال زمینه سازیهای لازم افکار عمومی برای حل نهایی مسأله بحرین از طریق جدایی آن از خاک ایران بود. در آن شرایط زمانی ایران نمی‌توانست از طریق نظامی بحرین را بازستانی کند،‌ این اقدام عواقب خطرناکی برای ایران در پی داشت . مسلمان انگلستان به عنوان یک قدرت بزرگ استعماری اجازه چنین اقدام جسورانه‌ای را به ایران نمی‌داد،‌ ضمن اینکه این کار تمام کشورهای عربی را (‌اعم از تندرو و محافظه کار )‌ علیه ایران متحد و هم پیمان می‌ساخت . این در حالی بود که ایران در آن دوران درگیریهای ارضی و مرزی و سیاسی گسترده ای با عراق داشت. از طرف دیگر این اقدام نظامی ایران برخلاف اصول سازمان ملل متحد بود که ایران نیز عضو فعال آن به شمار می‌رفت
بنابراین شاه با توجه با سازشهای پنهانی انجام شده و شرایط زمانی ،‌ راه حل سیاسی را برگزید . چنانکه حدود نه ماه پس از مصاحبه دهلی نو‌،‌ شاه در زمستان سال 1348 (‌اوایل 1970) مجددا در مصاحبه‌ای خواستار حل مسأله برحین از طریق کسب نظر مردم بحرین به طور رسمی به وسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفتگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (‌اوتانت )‌در اوایل سال 1970 به نتیجه نهای رسید ایران در تاریخ 9 مارس 1970 (‌ 9 اسفند 1348 )‌رسما مساعی جمیله دبیرکل سازمان ملل را برای استعلام نظرهای واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه خود برای انجام این مأموریت خواستار شد.
انگلستان در تاریخ 20 مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد . وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد "‌که او مساعی جمیله خود را تأخیر انجام خواهد داد "‌ . پیرو آن ،‌او شخص "‌ ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی "‌ (‌دیپلمات ایتالیایی )‌ معاون دبیرکل و مدیر کل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را به عنوان نماینده ویژه خود در کسب آراء‌مردم بحرین منصوب کرد. ضمنا وی از سوی ایران و انگلستان در راه انجام دادن مسئولیت خود و ابراز نظر و تصمیم نهایی‌اش در مورد حل مسأله بحرین ،‌ اختیار تام گرفت!
نماینده ویژه دبیرکل در امور بحرین ،‌ در رأس یک هیأت پنج نفری عازم آن جزیره شد و از 29 مارس تا 18 آوریل 1970 به نظر خواهی گزینشی و گفتگو با گروههای منتخب سیاسی – اجتماعی بحرین پرداخت . ذکر این نکته ضروری است که برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آراء‌ عمومی از طریق (‌رفراندوم )‌ یا انتخابات عمومی ،‌این امر صحت ندارد،‌ بلکه به همان روش محدود گزینشی یاد شده انجام گرفت . پس از نظرخواهی از مردم بحرین ،‌ گیچیاردی داده‌ها و نتایج کسب شده را در گزارشی به دبیرکل تسلیم کرد تا بر اساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود.
در گزارش مذکور آمده بود:‌ هیأت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیله سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند،‌ هیچ گونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانیها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده بود که "‌ آبرادعای [ مالکیت ]‌ ایران [ بر بحرین ]‌ یکباره و برای همیشه کنار رود "‌ . ضمنا آمده بود که مرد بحرین پس از حل مسأله بحرین ، ‌خواستار روابط نزدیکتر خود با سایر کشورهای عرب و نیز ایران هستند، ‌اینکه خواهان یک "‌ کشور مستقل و با حاکمیت کامل " سیاسی هستند و بالاخره اینکه اکثریت تام مردم احساس می‌کنند که بحرین یک کشور عربی است . ضمنا در گزارش نوشته شده بود که هیأت اعزامی به تفاوتهای مختصری در نظر جمعیت شهری و روستایی بحرینی‌ها پی برده‌اند،‌ از جمله در مورد ایرانی تبارها ،‌افراد دارای تحصیلات بالا و گروهها دیگر اجتماعی ؛ ولی این تفاوتها از نظر نتیجه‌گیری نهایی اعضای هیأت جنبه حاشیه‌ای (‌و نه اساسی )‌داشتند.
رئیس هیأت اعزامی ،‌گزارش خود را با این نتیجه گیری به پایان رسانده بود کسب نظر و مشورتهای وی در بحرین "‌ او را متقاعد کرده است که اکثریت تام مردم بحرین خواهان شناسایی هویتشان در یک شورا کاملا مستقل و دارای حق حاکمیت و آزاد برای اجاد روابطشان با سایر کشورها می‌باشند"‌. گزارش یاد شده از سوی دبیر کل به شورای امنیت ارجاع شد و شورای امنیت نیر با استناد به نتیجه گیری نهایی گزارش تدوین شده مفاد آن را راجع به استقلال بحرین و جدایی‌آن از خاک ایران در تاریخ 30 آوریل 1970 مورد تأیید و تصویب قرار داد.
ایران نیز در ماه مه (‌اردیبهشت 1349 ) برای شناسایی رسمی قطعنامه شورای امنیت در مورد استقلال بحرین در جدایی از خاک کشور دست زد. چنانکه هیأت دولت قطعنامه‌ای را به منظور تصویب تصمیم شورای امنیت به مجلس شورای ملی تقدیم کرد.
این قطعنامه در تاریخ 24 اردیبهشت 1349 با 187 رأی مثبت و چهار رای منفی ( از کل 101 نماینده حاضر ) به تصویب مجلس شورای ملی رسید. مجلس سنا نیز در 28 اردیبهشت ماه آن را به اتفاق آراء ( 60 رأی کل نمایندگان ) تصویب کرد نمایندگان مخالف از سوی جناح پان ایرانیسم به رهبری محسن پزشکپور رهبری می‌شدند.
حاکم بحرین برای اولین بار در آذرماه 1349 ( دسامبر 1970 )‌از ایران بازدید کرد و موافقتنامه اولیه مربوط به فلات قاره دو سرزمین به امضا رسید. موافقتنامه اصلی و نهایی پس از مسافرت اردشیر زاهدی (‌وزیر امور خارجه )‌به بحرین در خرداد ماه 1350 امضا شد . این موافقتنامه برای ایران و هم برای بحرین از اهمیت ویژه‌ای برخوردار بود ،‌ چرا که تعداد میدانهای نفتی واقع در مناطق نشانه گذاری شده قابل توجه بود از نظر بحرین و ناظران نفتی نیز همکاریهای ایران و بحرین در زمینه اکتشاف استخراج نفت در مناطق همجوار خط نشانه‌گذاری شده اهمیت فراوان داشت.
اعلامیه استقلال بحرین در تاریخ 14 اوت 1971 منتشر شد . دولت ایران تنها یک ساعت پس از استقلال بحرین آن را به رسمیت شناخت . یک روز بعد (‌15 اوت )‌،‌بحرین و انگلستان یک قرار داد دوستی با هدف ( مشورت ) در مواقع ضروری با یکدیگر امضا کردند! بدین ترتیب ،‌ مسأله بحرین پس از یک و نیم قرن منازعه و کشمکش به نقطه حل رسید دلیل آن نیز از نظر سیاسی ،‌ سازش و توافق پنهانی انجام شده بین ایران و قدرتهای غربی بر سر نقش آتی ایران در منطقه خلیج فارس و اعطای امتیاز به ایران درباره یک مسأله دیگر ارضی کشور یعنی جزایر سه گانه بود. در واقع باید گفت بحرین قربانی یک بده و بستان سیاسی شد و آخرین بخش جدا شده از خاک ایران در دوران معاصر بود.

منبع:کتاب خلیج فارس و مسائل آن،انتشارات سمت

«بنی‌اسرائیل» به روایت قرآن

أستون آزاد

«بنی‌اسرائیل» به روایت قرآن



 

«... مسأله یهود در دنیای امروز، خصوصاً به شکلی که در آمریکا و اسراییل جلوه‌گر شده،‌مسأله تازه‌ای نیست و سوابق دیرینه‌‌ای دارد. شکی نیست که این مسأله در دوران ما ابعاد بسیار وسیعی یافته و به اشکال بی‌سابقه و متنوعی ظاهر شده است، اما ریشه‌ها و علل بروز آن در تصویری که قرآن کریم از قوم یهود ارائه می‌دهد قابل جستجوست. بسیاری از خصایص و ویژگی‌هایی که قرآن کریم به قوم یهود نسبت می‌دهد در جهان امروز به صورت مکاتب گوناگون فکری، فلسفی، سیاسی و اقتصادی درآمده و در قالب نظامهای حکومتی و نهادها و سازمانهای ملی و بین‌المللی استقرار یافته است. شرایع الهی و تعالیم انبیاء علیهم‌السلام در دوران کنونی یا مسخ و تحریف شده و یا به کلی نفی و تکذیب گردیده است و دنیاپرستی و مادیگرایی، در اشکال مختلف سیانتیسم، کاپیتالیسم، سوسیالیسم، اومانیسم، لیبرالیسم و هزاران ایسم دیگر، جایگزین آن شده است. نظام فاسد سرمایه‌داری با استفاده از مؤسسات بانکی و تراستهای عظیم بین‌المللی، کنترل شریانهای اقتصادی و به تبع آن نظامهای سیاسی و حکومتی را در کشورهای مختلف به دست گرفته و جهان را به سوی مقاصد استکباری خود سوق می‌دهد. جنگ و صلح، شکوفایی اقتصادی و صنعتی، فقر و قحطی و عقب‌ماندگی، تحولات سیاسی و اجتماعی و جریانهای فرهنگی و هنری، رسانه‌های ارتباطی و خبری و افکار عمومی ... همه و همه به شکلی با این شبکه‌ی جهانی مرتبط بوده و از آن تأثیر می‌پذیرد. اسلام، یگانه حقیقت زنده و پویای جهان، آماج کینه‌ها و خصومتها قرارگرفته و روزی نیسته که خون پاک مسلمانان به تیغ دشمنان دین خدا، بر خاک جاری نشود. از پس سیمای کنونی جهان، خطوط اصلی چهره‌ی یهود را آن گونه که قرآن کریم ترسیم نموده می‌توان دید، حتی اگر نقاب حقوق بشر و نظم نوین جهانی را بر چهره داشته باشد...» 1
شاید برای عده‌ای شگفت‌ باشد که در قرآن به آداب و اوصاف و اعمال و به طور خلاصه سرگذشت «یهود» یا «بنی‌اسرائیل» به نسبت بیش از دیگر اقوام و امتها اشاره شده است. 2
راستی! چرا خداوند متعال در قرآن کریم برای هدایت و عبرت خلق، بیش از همه اقوام و امتها، به اوصاف و شیوه‌های رفتاری یهود اشاره فرموده و از آنها مثال آورده است؟
اوصاف و شیوه‌های رفتاری یهود چگونه بود که این همه درباره‌ی آن تذکر داده شده است؟ مهمتر از همه علت و منشاء اصلی و باطنی اوصاف و اعمال بنی‌اسرائیل چیست و چه بوده است؟
مرحوم علامه طباطبایی درباه‌ی علت کثرت اشاره به یهود و بنی‌اسرائیل در قرآن، نوشته است:
بنی‌اسرائیل از تمام امتها لجوج‌تر و کینه‌توزتر بودند و در برابر حق، سرکشی بیشتری داشتند؛ چنانکه کفار عرب که پیغمبر (ص) مبتلا به ‌آنها بود، نیز چنین اوصافی را دارا بودند. 3
خصایص و ویژگی‌های قوم یهود ـ آنچنان که در قرآن کریم اشاره شده، در ردیف بدترین و زشت‌ترین رفتار و صفاتی است که ممکن است انسان یا قومی در زندگی دنیایی خویش داشته باشد.
ابراز علاقه و گرایش به بت‌پرستی، به عنوان ویژگی بارز یهود در قرآن بیان شده است:
به موسی گفتند ای موسی، معبودی مانند معبودهای اینان (این بت‌پرستان) برای ما درست کن.4
عصیان و سرپیچی در مقابل پیامبران و دستورات الهی، رفتار بسیار ناپسند و مذمومی است که به اعتقاد مفسرین و دانشمندان معارف دینی مختص قوم یهود است. داستان «گاو بنی‌اسرائیل»5 در قرآن نمونه‌ی بسیار روشن و آشکاری است که این گفته را تائید می‌کند.
نکته حائز اهمیت و بسیار حیرت‌انگیز در این ‌آیات، نه فقط قصه گاو بنی‌اسرائیل و معجزه الهی مبنی بر زنده کردن مقتول و مشخص کردن قاتل یهودی و نیز سرکشی و لجبازی و ناسازگاری بنی‌اسرائیل در مقابل اوامر الهی، بلکه بیش از همه سخت‌سری و سنگدلی و قساوت قلبی یهود است که در قرآن با صریح‌‌ترین بیان و عبارت در آیه 74 سوره بقره آمده است:
پس [از دیدن این معجزه‌ی بزرگ نیز] سخت دل شدید که دلهایتان چون سنگ بلکه سخت‌تر از آن شد. زیرا بسا سنگها می‌شکافد و آب از آن بیرون می‌ریزد و بعضی از آنها از ترس خدا فرو می‌ریزد و خدا از آنچه انجام می‌دهید غافل نیست.
تکذیب رسالت انبیاء و حتی کشتن پیغمبران الهی از دیگر افعال و ویژگی‌های مذموم یهود است که در آیات متعددی به آنها اشاره شده است.
دنیاگرایی و دلبستگی مفرط و شدید به د نیا و مطامع دنیوی و عدم اعتقاد و توجه به سرای آخرت و روز قیات، دیگر ویژگیِ اختصاصی و لاینفک «یهود» شمرده شده است؛ به طوری که در این زمینه نوشته‌اند: یهود به جهان پس از مرگ معتقد نیست و پاداش و کیفر را منحصر به زندگی دنیا می‌داند.
براساس همین عقیده، یهود ثروت و لذائذ جسمی را هدف اساسی در زندگی خود می‌داند و برای جمع‌آوری ثروت می‌کوشد. 6
البته یهودیان نه تنها موضوع دنیاپرستی و عدم توجه به آخرت را به عنوان اتهام نسبت به خویش قلمداد کرده، بلکه مدعی شده‌‌اند که سرای آخرت مختص آنهاست. لذا خداوند متعال در پاسخ به آنها در قرآن کریم فرموده است:
بگو اگر سرای آخرت نزد خدا مخصوص شماست نه سایر مردم، اگر راستگو هستید، پس تقاضای مرگ کنید و هرگز آرزوی مرگ نخواهند کرد، زیرا به خاطر کردار بد، عذاب سختی برای خود مهیا کرده‌اند و خداوند بر همه ستمکاران آگاه است. 7

در قرآن کریم همچنین در این باره آمده است:
یهودیان را از همه مردم، حتی مشرکان [که ایمان به قیامت ندارند] حریص‌تر بر زندگی مادی می‌یابی، هر یک از آنها دوست دارند هزار سال عمر کنند، در حالی که طول عمر نمی‌تواند آنان را از عذاب دور سازد و خدا نسبت به آنچه می‌کنند بیناست. 8

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه نوشته است:
دلیل روشن بر این مطلب این است که آنها [بنی‌اسرائیل] را از همه مردم حریص‌تر بر زندگی دنیا می‌بینی، با اینکه یگانه حاجب و مانع از توجه به آخرت همین حرص بر دنیا و دلبستگی آن است [...] یعنی آنها را از مشرکین هم حریص‌تر به دنیا می‌یابی... آنها هرگز تمنای مرگ نخواهند کرد و سوگند یاد می‌کنم که آنها را از تمام مردم حریص‌تر بر این زندگی پست و دور کننده از آن زندگی پاک و پاکیزه‌ی عالم آخرت می‌یابی، بلکه می‌بینی از مشرکین هم که عقیده به قیامت ندارند حریص‌ترند،‌به طوری که هر کدام دوست می‌دارند طولانی‌ترین عمر را داشته باشند، با اینکه چنین عمری نمی‌تواند آنها را از عذاب دور سازد، چه اینکه عمر هر چه باشد، بالاخره محدود است و پایان خواهد پذیرفت. 9
در ارتباط با دنیاگرایی افراطی یهود، همچنین در تفسیر شریف‌المیزان در شرح ‌آیات 211 و 212 سوره بقره آمده است:
می‌گوید: هان! این قوم بنی اسرائیل در جلو چشم شمایند؛ اینان همان مردمی هستند که خدا به ایشان کتاب و آئین و پیامبری و سلطنت عطا فرموده و از ارزاق خوب و پاکیزه به آن‌ها روزی داده و بر عالمیان برتری بخشید. از ایشان بپرس که خدا چه آیات روشنی به ایشان داد؟ و در کارشان دقت کن که آغاز از کجا بود و به کجا انجامید؟ کلمات را تحریف کردند و از جای خودش تغییر دادند و در قبال خدا و کتابش اموری را از پیش خود وضع کردند و با اینکه وظایفشان را می‌دانستند از حدود خودشان تجاوز نمودند، خدا هم به سخت‌‌ترین عقوبتها گرفتارشان کرد. جمعیتشان پراکنده شد؛ آقایی‌شان زوال پذیرفت، خوشبختی و سعادتشان به باد فنا رفت؛ در دنیا به خواری و گدایی افتادند و رسوایی و عذاب آخرتشان بسی‌بالاتر است. 10
امروز نیز یهودیان، دنیاگرایی و مطامع دنیوی خود را تحت پوشش به اصطلاح دین (آئین یهود) تفسیر، توجیه و تبلیغ می‌کنند، در حالی که به اعتقاد عالمان و مفسران علوم قرآنی، یهود نه تنها به ماوراءالطبیعه و ماوراء حس و اصول وحی و معاد بی‌اعتقاد است، بلکه علت اساسی و منشاء ضلالت و انحراف «یهود»، «ماده‌پرستی» و «حس‌گرایی» بوده است.

مرحوم علامه طباطبایی در این باره نوشته است:
بنی‌اسرائیل معتقد به اصالت ماده بودند. احکام ماده را در مورد خدا نیز اجرا می‌کردند و گمان می‌کردند که خداوند نیز یک موجود مادی است، منتها با این تفاوت که او یک موجود قوی است که بر ماده حکومت می‌کند، عیناً مانند علل مادی که برمعلولات مادی حکومت دارند. 11
چنانچه در داستانهایی که از بنی‌اسرائیل در قرآن نقل شده دقت کنیم و اسرار اخلاقی آنهارا که در آنها منعکس شده است مورد بررسی قرار دهیم، خواهیم دید که آنها مردمی غرق در مادیات و دلباخته‌ی لذائذ حسی این زندگی صوری بوده‌اند، لذا در مقابل حقایق ماوراء حس خضوع نمی‌کردند و جز در برابر لذات و کمالات مادی تسلیم نمی‌شدند، امروز هم عیناً همان طورند،؛ همین روحیه است که عقل و اراده‌ی آنها را تحت انقیاد حس و ماده قرار داده، به طوری که جز آنچه این دو اجازه می‌دهند درک نمی‌کنند و اراده نمی‌نمایند. 12
با توجه به ‌آنچه ذکر شد، این نتیجه به دست می‌آید که: اعتقاد به «اصالت ماده و حس» و تسلیم و انقیاد عقلی، فکری و اخلاقی در برابر این دو و بالعکس عدم اعتقاد به باور قلبی نسبت به حقایق ماوراءالطبیعه و ماوراءحس، «عصاره‌ی اصول و فروع یهود است»؛ که برخی آن را «سیره و سنت یهودی» نامگذاری کرده‌اند.
بنابراین اگر بتوان این موارد و مجموعه را به عنوان «فرهنگ یهود» یا «فرهنگ بنی‌اسرائیلی» خلاصه و تعریف نمود؛ آنگاه ناگزیر باید نظار و شاهد تشییع تابوت فرهنگ و تمدن حاکم بر سرزمین غرب بود. زیرا آنچه امروزه به عنوان معیار، ارزش، اخلاق، فرهنگ و ... بر جوامع غربی حکمرانی می‌کند، دقیقاً منطبق با «سنت و سیره‌ی» مذکور، یعنی «فرهنگ یهودی ـ اسرائیلی» است.
امروز عواطف، احساسات و افکار عمومی در غرب تحت سیطره‌ی این فرهنگ است. تذکر این موضوع اگر چه بسیار تلخ و ناگوار می‌نماید،‌ اما واقعیتی است که نمود عینی پیدا کرده و بر عرصه‌ی جهانی سایه‌ی شوم خود را گسترده است و خطر آن، جغرافیای فرهنگ و اجتماع در جهان را تهدید می‌کند.

------------ --------- --------- ---
پی‌نوشت‌ها:
1. آوینی، سید‌محمد، از مقدمه ترجمه کتاب «یهود بین‌الملل».
2. به طوری که نوشته‌اند: در قرآن کریم 420 آیه درباره‌ی حضرت موسی و 480 آیه درباره‌ی انبیاء بنی‌اسراییل و برخورد و رفتار این قوم با پیامبران خود آمده است و 157 آیه و به قولی دیگر 153 آیه اشاره مستقیم به یهود دارد. [رجوع شود به: شمس‌الدین رحمانی، جنایت جهانی، به نقل از مرآت‌الآیات یا راهنمای مطالب قرآن: سیدابوالفضل برقعی، و همچنین به: دکتر محمد‌باقر محقق؛ نمونه بینات در شأن نزول آیات، صص 1013 ـ 1011.]
همچنین «نام حضرت موسی بیش از دیگر انبیاء الهی در 166 جای قرآن ذکر شده که در 36 سوره‌ی قرآن به گوشه‌هایی از داستانهای آن حضرت به طور اجمال یا تفصیل اشاره شده است.»
[رجوع شود به: علامه سید‌محمد‌حسین طباطبایی، المیزان، ج 16، ترجمه سید‌محمد‌باقر موسوی همدانی، ناشر، بنیاد علمی و فکری طباطبایی با همکاری مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم، تابستان 66، ص 61.]
3. المیزان، ج 1، صص 280 ـ 279.
4. قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 138.
5. به آیات 67 تا 72 سوره بقره مراجعه شود.
6. عفیف عبدالفتاح طباره، چهره یهود در قرآن، ص 84.
7. قرآن کریم، سوره بقره،‌آیات 94 و 95.
8. قرآن کریم، سوره بقره،‌آیه 96.
9. المیزان، ج 1، صص 309 ـ 308.
10. المیزان، ج 2، صص 152 ـ 151.
11. المیزان، ج 1، ص 278.
12. همان، ص 280، مصداق بارز این روحیه و اعقتاد، تقلید و پیروی یهودیان، از سامری و پرستش گوساله‌ی طلایی در زمان حضرت موسی (ع) است.

منبع: «پژوهه صهیونیت» مؤسسه فرهنگی پژوهشی ضیاءاندیشه